nobarg



درخت زندگی

نقد فیلم مستند: سرزمین عسل

کارگردان ها: لیوبو استفانف و تامارا کوته وسکا. فیلم بردارها: فِی می داوت و سمیر لیوما. طراح صدا: رعنا عید. آهنگ ساز: فولتین. با حضور: اعضای خانواده موراتووا (هاتیدزه و نظیفه) و خانواده سام (حسین، لیوتیه وه، مصطفی، مظفر، ولی، علی، گمزه، لیوت ویش ). محصول ۲۰۱۹ مقدونیه.

آن چه باعث می شودسرزمین عسلدست کم در نگاه نخست چندان غافل گیرکننده و تاثیرگذار جلوه نکند شباهت عجیب و آشکار آن به فیلم های مرتبط با حال و هوای روستاییِ خودمان، و در راس آن ها مستنددلبند(یاسر طالبی) است. فیلمی درباره زندگی سنتی و عجیب یک پیرزن تنها در دل جنگل های شمال ایران که چند سال پیش تا در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت. درسرزمینعسلبا برش هایی از زندگی سخت کوشانه هاتیدزه موراتووا روبه روییم؛ پیردختری که به زنبورداریِ سنتی مشغول است و همراه معلول و بیمارش در یکی از دورافتاده ترین روستاهای مقدونیه زندگی می کند؛ روستای بکر و محرومی که جاده آسفالت، آب آشامیدنی و برق ندارد. (تنها نشانه ارتباط هاتیدزه با دنیای مدرن یک رادیوی ترانزیستوریِ مستعمل و قدیمی ست که برای دریافت سیگنال های صوتی به آنتن بلندی نیاز دارد!) شغل هاتیدزه ایجاب می کند جدا از کندوهایی که در روستا برای اِسکان زنبورها ایجاد کرده، در دل کوه های اطراف محل زندگی خود نیز به دنبال عسل های وحشی و طبیعی باشد؛ و پس از استخراج آن ها، شیشه های عسلِ ناب را پیاده برای فروش به نزدیک ترین شهر (در بیست کیلومتری محل زندگی خود) برساند.

این فیلم گویا بیش از سه سال صرف فیلم برداری اش شده و هم زمانِ سه جایزه (بهترین فیلم، جایزه ویژه هیات داوران و بهترین فیلم برداری) را گرفته و در واپسین دوره جشنواره ساندنس (۲۰۱۹) به عنوان مستندی بحث انگیز مطرح شده است.

درسرزمین عسلبا بخش هایی از سبک زندگی آدم های غریبی مواجهیم. نقطه عطف زندگی هاتیدزه و مادرش زمانی رقم می خورَد که اعضای یک خانواده فاقد دل بستگی به ریشه ها که در ضمن، علاقه ای به رعایت قوانین محیط زیست و منابع طبیعی منطقه ندارند، به همسایگی آن ها نقل مکان می کنند. مهمان های ناخوانده ای که ظاهراً به نوعی گویشِ کهنِ تُرکی سخن می گویند و با آمدن شان جدا از تخریب محیط زیستِ بکر و طبیعی آن منطقه، تنهایی و نظم روزمره زندگی هاتیدزه و نظیفه موراتووا را نیز به هم می ریزند. با قطع تنه درخت قطوری که محل زندگی یکی از وحشی ترین کندوهای طبیعیِ روستاست، اِعمال خشونت نسبت به برخی حیوان ها؛ و مهم تر از همه آتش زدن سروهای کوهی، آن هم در بالای تپه و کنار سایر درختچه های زنده که در نهایت به عصبانیت و اعتراض بی پاسخ هاتیدزه منجر می شود.

اتفاقاً همین بخش ها باعث شده فیلم گاهی از موضوع اصلی خود دور شود و به نکته هایی بپردازد که ربط چندانی به زندگی هاتیدزه و مادرش ندارد. لحظه هایی نظیر کمک پسربچه همسایه بغلی به زایمان یکی از گاوها، شیر دوشیدن او، گزیدگی افراد توسط زنبورها، شیطنت کودکانه بچه ها با پمپ دودزا (وسیله ای که برای محافظت زنبوردارها به کار می رود)، شست وشوی لباس ها و آب تنی در رودخانه، چیدن بلال ها و البته حضور در مشاجرات همسایه بغلی که در مواردی فقط به طولانی شدن مدت زمان هشتاد و شش دقیقه ایِ فیلم کمک کرده اند.

ماجرای اصلی فیلم البته زندگیِ کم وبیش باورنکردنیِ هاتیدزه و سخت کوشی مثال زدنی او برای مراقبت و پرستاری از مادرش (نظیفه) است؛ پیرزنی که در مقابل پیشنهاد دخترش برای آفتاب گرفتن در خارج از خانه، خود را <<تنه یک درخت>> معرفی می کند که هاتیدزه <<توانایی بیرون بردن آن>> را ندارد. و شاید بتوان گفت این، زیباترین تعبیر از این درخت کهن سال و فرتوت زندگی ست که در خاک زادگاهی کهن ریشه دارد و میوه زندگی اش (هاتیدزه) تصویری از گذشته های خود اوست.

در یکی دیگر از فصل های فیلم و از لابه لای گپ های هاتیدزه و مادرش درمی یابیم او با وجود عادت به نوعی زندگی تلخ و محنت بار (همجواری ی بیمار و معلول) هم چنان رویای ازدواج و دور شدن از روستا (برای آغاز یک زندگی تازه) را در سر می پروراند. از این نظر می توان گفت تلخ ترین بخش این حرف ها توصیه مادر به خوش رفتاری و محبت با شریک زندگی و سرپرست خانوادگی او آن هم در آینده است! حال آن که احتمالاً خودش بهتر از هرکس دیگری می داند تحقق چنین آرزویی، آن هم در سن و سال هاتیدزه و میزان تراکم جمعیت در موقعیت جغرافیایی محل زندگی او اگر ناممکن نباشد، دست کم بسیار دشوار و سخت است. خود هاتیدزه هم در برش دیگری از فیلم، این نکته را - البته به لحنی دیگر - به زبان می آورد و در پاسخ به پسر نوجوان همسایه که از او می پرسد: <<چرا از این جا نمی ری؟>> می گوید: <<اگه یه پسر مثل تو پیدا می کردم ماجرا فرق می کرد.>>

در یک نگاه کلی، مهم ترین نکته قابل ذکر در ساختارسرزمین عسللحن دوپاره این فیلم از نظر کارگردانی است. شکلی از روایت ماجرا در دل ضبط لحظه های مستندِ محض که در اغلب سکانس های حضور هاتیدزه و مادرش (در خانه) با نوعی خویشتن داری و مشاهده گری - با فاصله - روبه رو است اما در سایر بخش ها به لحن مستندهای گزارشی رو می آوَرَد و به تصحیح کادر (در لحظه فیلم برداری) و حتی ثبت سایه فیلم بردار (در لحظه چرخش به دورِ یکی از گاوهای حاضر در طویله) رضایت می دهد. نکته ای که به نظر می رسد احتمالاً ریشه در نوع نگاه و سلیقه های متفاوت کارگردان های فیلم داشته است. البته خوش بختانه این رویه، تاثیری در کاربرد اکستریم لانگ شات های فیلم و نماهای عمومی و زیبایسرزمین عسلنداشته است. تصویرهای مسحورکننده ای که شخصیت اصلی فیلم را هم چون ذره ای در قلب طبیعت بکر شمال کشور مقدونیه به نمایش می گذارد.

لایه بعدی فیلم که متاسفانه بجز یکی دو نمای بی تاکید، چندان مورد پرورش قرار نگرفته، سبکباریِ هاتیدزه در قبال گذر توقف ناپذیر عمر و مخالفت نکردن او با نوعی زندگیِ بدوی و به دور از امکانات مدرن و روزمره است که به نوعی از او یک شهروند بی تکرار ساخته. یک روستاییِ شاید بتوان گفت بدون گذشته که به تعبیر زیبای سهراب سپهری، به <<آب تنی کردن در حوضچه اکنون>> رضایت داده است. شکلی از یک سرباز متعصب، بی فرمانده و آتش به اختیار که نمایش کلاهخودهای نصب شده روی کندوهای دست سازِ روستایی (کلاهخودهایی که شاید از زمان جنگ جهانی دوم در روستا باقی مانده باشند) اشاره ای تلویحی و زیرکانه به این وجه از روحیه اوست. از این زاویه می توان گفت مهم ترین بخش های مستند مورد بحث، نماهایی ست که شخصیت اصلی فیلم را در حال تیمارداری از مادر پیر خود نشان می دهد. لحظه هایی که آن دو را در حال تجربه نوع غریبی از زندگی (در زیر نور شمع یا چراغ گردسوز) نشان می دهد؛ و به احتمال قوی بهترین دلیل برای اعطای جایزه بهترین فیلم برداری به این فیلم بوده است.


ساخت سریال حضرت معصومه سلام الله علیها

جواد افشار کارگردان و نویسنده سریال حضرت معصومه (س) درباره آخرین روند پیش روی پروژه حضرت معصومه (س) گفت: در حال حاضر من به همراه حمید رسول پور مشغول نگارش قسمت های پایانی سریال هستیم و فکر میکنم تا پایان سال نگارش فیلمنامه به اتمام برسد تا در سال ۱۴۰۰ برای پیش تولید و تولید سریال آماده شویم .

همچنین مجتبی امینی تهیه کننده سریال حضرت معصومه (س) از انعقاد قرارداد با مرکز سیما فیلم برای تولید این پروژه در رده الف ویژه خبر داد.

گفتنی است: سریال حضرت معصومه (س) به کارگردانی جواد افشار، تهیه کنندگی مجتبی امینی و نویسندگی مشترک جواد افشار و حمید رسول پور روایت گر زندگی حضرت معصومه (س) است که در سی قسمت در حال نگارش است.


سخنان مجید مجیدی درباره

فیلم محمد رسول الله صلی الله علیه و آله

مجید مجیدی کارگردان فیلم سینمایی محمد رسول الله(ص) در اولین روز نخستین دوره جشنواره بین المللی فرهنگی ــ هنری اهل بیت(ع) با عنوان جایزه بزرگ پیامبر اعظم(ص) در سخنانی گفت: انجام دادن کار برای حضرت رسول(ص) و حتی حضور و قدم برداشتن در این راه مانند رحمتی است که بر فرد نازل شده است. من توفیق این را داشتم که چند سال از عمرم را صرف این پروژه کنم. در این چند سال هجمه های زیادی به پیامبر صورت گرفته و زمانی که دلایل این هجمه ها را از طرف ابوسفیان ها و ابوجهل های زمان بررسی می کنیم به این موضوع می رسیم که آنها نگران این هستند که این دین با دنیای زر و زور آنها مغایر است.

وی افزود: امروز دنیا در جهل مرکب قرار دارد و فقط رنگ این جهل عوض شده و جهل مدرن به وجود آمده است. مخالفان اسلام می ترسند که حقیقت اسلام ناب محمدی برای همه دنیا عیان شود و آنها دنیای خود را از دست بدهند. آنها از اسلام در کشورهای مختلف وحشت و ترور را نمایش می دهند، چه بسا که اسلام در خود کشورهای جهان اسلام مظلوم تر از دیگر نقاط دنیاست. ما شاهدیم که اهداف پیامبر در کشورهای اسلامی مغفول می ماند، در این شرایط ما باید چه توقعی از دشمنان داشته باشیم.

کارگردان فیلم سینمایی محمد رسول الله(ص) تصریح کرد: پیش از اینکه جفا در حق پیامبر صورت گرفته باشد با این گونه رفتارها جفا در حق بشریت شده است چرا که آنها شأن و منزلت عالم را کتمان کرده اند. من اعتقادم بر این است که باید بهترین امکانات را صرف این مسیر بزرگ کنیم و نباید فقط به ارائه همایش ها و آثار اکتفا کنیم. چرا که دنیای امروز از طریق هنر و به خصوص سینما در حال ارائه اهداف خود است. همان طور که صهیونیست ها اهداف خود را از این طریق به مردم دنیا می رسانند ما نیز باید روی این تکنیک سرمایه گذاری کنیم.

مجیدی در مورد شهرکی که در زمان ساخت این فیلم ساخته شده است، گفت: این شهرک تا 30 سال کاربرد خواهد داشت و از طریق آن می توانیم فیلم های مختلفی را تولید کنیم.

وی افزود: در مورد پیامبر اعظم(ص) تاکنون فقط دو فیلم ساخته شده است در حالی که وجود اقیانوس بزرگ پیامبر در یک فیلم نمی گنجد و با بیانیه و ابلاغیه کارهای ما در حوزه دین جلو نخواهد رفت در حالی که ما هنرمندان و استعدادهای زیادی را در این حوزه داریم.

کارگردان فیلم سینمایی محمد رسول الله(ص) در پایان گفت: ظرف 4 یا 5 ماه دیگر این پروژه سینمایی به پایان خواهد رسید و به نمایش عمومی می رسد. در این فیلم سعی کردیم تا وحدت بین مسلمین را نمایش دهیم، همچنین این فیلم بیشتر به مقطع کودکی پیامبر(ص) پرداخته است.


فیلم محمد (ص) مجید مجیدی

مجیدی 7 سال پیش، بنای ساخت فیلم محمد(ص) را نهاد. پس از نگارش فیلم نامه ای در 200 سکانس،مراحل پیش تولید انجام شد و فیلم در خرداد 1390 پروانه ساخت گرفت.

فیلم سینمایی محمد (ص) جدیدترین ساخته ی مجید مجیدی که پیش بینی می شود به دلیل مراحل مختلف پس از تولید به جشنواره ی فیلم فجر پیش رو نرسد از معدود پروژه هایی است که دست اندرکارانش ترجیح داده اند درباره ی آن کمتر اطلاع رسانی کنند اما خبرنگار ایسنا برخی عکس ها و اطلاعات منتشر نشده ی این اثر را که در پیگیری های خود به آن دست یافته است را منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، فیلم سینمایی <<محمد (ص)>> به کارگردانی مجید مجیدی که در آبان ماه سال 1390 فیلمبرداریش آغاز و اوایل امسال به پایان رسید، از آن به عنوان بزرگ ترین پروژه سینمای ایران نام می برند.

داستان این فیلم از دوران جاهلیت و به هنگام تولد آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (ص) آغاز شده و با 12 سالگی ایشان که در اولین سفر به همراه عمویشان ابوطالب به شام پس از رسیدن به صومعه بحیرا است، به پایان می رسد. بحیرا راهبی مسیحی است که درباره ظهور آخرین پیامبر به ابوطالب بشارت می دهد.

خبرنگار ایسنا در ادامه علاوه بر مرور کارنامه دست اندرکاران فیلم مجیدی که می توان از آنها به عنوان اسکاری های تیم مجیدی نام برد، 21 عکس از فیلم سینمایی <<محمد (ص)>> که ندیده اید را منتشر می کند.

فیلمبردار مطرح ایتالیایی که سه جایزه ی اسکار را گرفته است و به عنوان فیلمبردار با همراهی حمید خضوعی ابیانه هنرمند ایرانی فیلم محمد (ص) مجید مجیدی را در قاب دوربینش ثبت کرده است، می گوید که کتاب نقاشی محمود فرشچیان منبع الهام ایده هایش برای فیلمبرداری این فیلم بوده است.

<<ویتوریو استورارو>> که برای فیلم های <<اینک آخرامان>> (1979)، <<آخرین امپراتور>> (1987) و <<قرمزها>> (1981) سه جایزه اسکار گرفته و در فیلم برتولوچی به نام <<آخرین تانگو در پاریس>> حضور داشته، در گفت وگویی با باب فیشر در یک مجله سینمایی آمریکایی (MovieMaker) که در رسانه های ایرانی بازنشر داده نشد، خاطره خود از پیوستن به پروژه <<محمد (ص)>> را اینگونه نقل کرده است: <<سال 2010 که با رشید بن هادی (کارگردان) در پروژه ای در الجزایر همکاری می کردم، برای اینکه اسلام را بهتر بشناسم خواندن کتابی درباره زندگی پیامبر محمد (ص) را شروع کردم. به محض اینکه خواندن آن کتاب را تمام شد، مثل یک رویای جادویی ایمیلی را دریافت کردم با این مضمون که آیا علاقه مند هستم در ساخت بخش اول یک سه گانه درباره زندگی محمد (ص) حضور داشته باشم؟>>

به این ترتیب مجید مجیدی و مهدی حیدریان (تهیه کننده) در ژوئن سال 2010 ملاقاتی با استورارو در رم داشتند.

استورارو در ادامه این گفت وگو با تاکید بر مخاطب بین المللی فیلم <<محمد (ص)>> درباره این موضوع گفته است: <<آن ها به من توضیح دادند که هدف شان این است فیلم تماشاگران بین المللی داشته باشد تا داستان زندگی پیامبر محمد (ص) و معنی قرآن را متوجه شوند. من پرسیدم که آیا قرار است این فیلم مردم جهان را با مذاهب مختلف، با هم متحد کند یا آن ها را تقسیم بندی کند؟ و آن ها نیز پاسخ دادند که هدف شان متحد کردن مردم با عقاید و باورهای مختلف است. آن ها گفتند "محمد (ص)" داستانی از منزلت بشریت است>>.

براین اساس پس از صحبت های مقدماتی، استورارو، قرآن و یک کتاب دیگر را درباره ی زندگی پیامبر مطالعه و از چند موزه از جمله <<موزه ملی>> در تهران هم دیدن کرد؛ جایی که متون ، نقاشی ها و مجسمه های زیادی از آن دوران در آنجا یافت می شد.

استورارو در این گفت وگو از یک نام خیلی آشنا برای ایرانیان هم اسم می برد. او به باب فیشر می گوید: <<مجیدی یک کتاب شگفت انگیز را از نقاشی های یک هنرمند بزرگ ایرانی به نام محمود فرشچیان به من نشان داد که این کتاب منبع الهام ایده های من برای این فیلم بود.>>

<<اسکات ای. اندرسون>> (برنده اسکار برای طراحی جلوه ویژه <<باب>> در 1996) طراحی جلوه های ویژه این فیلم از جمله حمله سپاه ابرهه را برعهده داشته است. در کارنامه کاری اندرسون طراحی جلوه ویژه فیلم های <<ماجراهای تن تن>>، <<ترمیناتور 2>> <<دروازه نهم>>، <<کینگ کنگ>>، <<استخوان های دوست داشتنی>> و. دیده می شود.

<<میلژن کرکا کلژاکویچ>> برنده جایزه <<سزار>> و <<آکادمی فیلم اروپا>> و همچنین نامزد دریافت جایزه <<اِمی>> (اسکار تلویزینی) به عنوان طراح تولید، صحنه و دکور این فیلم معرفی شده است.

طراحی گریم <<محمد (ص)>> هم به <<جیانتو دِروسی>> ایتالیایی سپرده شده که برای دریافت جایزه <<بفتا>> نامزد شده بود. او همچنین گریم فیلم هایی مانند <<آخرین لشکر - The Last Legion>> (طراح گریم)، <<مردی با ماسک آهنی>> (گریمور اصلی)، <<روزی روزگاری در غرب>> (گریمور)، <<1900>> (اثر 1976 - گریمور) را برعهده داشته است.

<<الله رخا رحمان>> هندی که او را با نام <<ای.آر. رحمان>> می شناسند، آهنگسازی فیلم را انجام می دهد. او تاکنون برنده جوایز بسیاری از جمله 15 جایزه <<فیلمفیر>>، چهار جایزه ملی فیلم هند، دو جایزه <<گِرَمی>>، یک جایزه <<بفتا>>، یک جایزه <<گلدن گلوب>> و دو جایزه <<اسکار>> شده و مجله تایم در سال ۲۰۰۹ او را در لیست <<تایم ۱۰۰>> به عنوان یکی از صد فرد تأثیرگذار در جهان جای داده است.

<<ای.آر. رحمان>> که برای ساخت موسیقی فیلم <<میلیونر زاغه نشین>> دو جایزه اسکار گرفته است، به عنوان آهنگساز با این پروژه همکاری می کند و گفته می شود، او تاکنون اتودهایی از موسیقی را برای این کارگردان ایرانی فرستاده است.

رحمان البته برای ساخت موسیقی فیلم <<127 ساعت>> هم نامزد دریافت جایزه های گلدن گلوب، بفتا و اسکار شد.

<<مایکل اُ کانر>> انگلیسی و برنده اسکار نیز به عنوان طراح لباس <<محمد (ص)>> فیلم محمد (ص) از او نامبرده می شود. در کارنامه کاری اُ کانر، دریافت جایزه های اسکار و بفتا برای <<دوشِس>> و نامزدی جایزه های اسکار و بفتا برای <<جِین اِیر>> دیده می شود. او همچنین طراحی لباس <<قاضی دِرِد>>، <<آخرین پادشاه اسکاتلند>> و <<عقاب>> را در کارنامه دارد.

<<جیان فرانکو فوماگالی>> ایتالیایی طراحی آکسسوار فیلم را برعهده داشته است. او طراحی صحنه ی نسخه سوم سه گانه مشهور <<پدرخوانده>> را در کارنامه دارد.

<<لوکا لاچین>> ایتالیایی هم که دستیار اول کارگردانان تعدادی از پروژه های اسم و رسم دار سینمای جهان از جمله <<007: کازینو رویال>>، <<007: ذره ای آرامش>>، <<دار و دسته نیویورکی>>، <<تعادل>> و. بوده، در <<محمد (ص)>> برنامه ریز و دستیار مجید مجیدی است.

البته جمعی از سینماگران ایرانی صاحب نام هم در تیم مجید مجیدی جمع است که از آن جمله می توان به محسن شاه ابراهیمی، حمید خضوعی ابیانه، جواد شریفی راد، سیروس حسن پور، بیژن میرباقری، اصغر نژادایمانی و. اشاره کرد.

مهدی پاکدل در نقش ابوطالب، علیرضا شجاع نوری در نقش عبدالمطلب، محسن تنابنده در نقش ساموئل، داریوش فرهنگ در نفش ابوسفیان، مینا ساداتی در نقش آمنه، ساره بیات در نقش حلیمه و پانته آ مهدی نیا در نقش فاطمه بنت اسد از بازیگران این فیلم هستند.

سیدرضا میرکریمی، کارگردان، مشاور مجید مجیدی در این پروژه بین المللی است. فیلمنامه <<محمد (ص)>> را مجیدی و کامبوزیا پرتوی با همکاری حمید امجد نوشته اند.

به گزارش ایسنا، مجید مجیدی کمتر درباره ی فیلم محمد (ص) صحبت کرده است، درباره ی دلایل این اتفاق گفته است: <<من محافظه کار نیستم. در آینده و با آماده شدن فیلم نشست هایی را در این خصوص برگزار خواهیم کرد و اطلاعات لازم را به سمع اصحاب رسانه خواهیم رساند.>>

او با اشاره به برخی هجمه ها و کج فهمی ها در طول ساخت فیلم محمد (ص) هم مطرح کرده است: <<در هنگام شروع ساخت فیلم تقریبا با همه ی علمای شیعه و سنی جهان اسلام رایزنی کردیم، اما متاسفانه برخی کج فهمی ها باعث به وجود آمدن چالش هایی شد که پاسخ آن ها را به بعد از آماده شدن و نمایش فیلم واگذار کردیم. هدف اصلی ما از ساخت فیلم <<محمد>>(ص) ایجاد نوعی اتحاد و وفاق در دنیای اسلام و مقابله با قرائت های مختلفی بود که از اسلام در دنیا و غرب وجود داشت. مقطعی که از زندگی پیامبر اکرم (ص) برای نمایش در این فیلم انتخاب شده نیز بر همین اساس صورت گرفته است.

برای مشاهده اندازه اصلی عکس پانورامای مکهاینجا را کلیک کنید

برای مشاهده اندازه اصلی عکس پانورامای مدینهاینجا را کلیک کنید


حسین طاهری، تهیه کننده <<سلمان فارسی>> درباره رعایت پروتکل های بهداشتی گفته است: <<وضعیت سلامتی همه عوامل به صورت روزانه چک شده است و اکثر عوامل پرونده پزشکی دارند. کار با دقت و نظارت مرکز بهداشت و درمان سازمان صداوسیما در تهران، شهرک های غزالی و نور و شاهرود پیش می رود. روزانه ۱۵۰۰ ماسک، دستکش و مواد ضدعفونی کننده بین عوامل توزیع می شود.>> او تأکید کرده: <<ساخت سریال <<سلمان فارسی>> با دقت خیلی زیاد ادامه دارد و پزشک مخصوص و بهداشت یار مقیم و ثابت سر صحنه حضور دارند.>> علاوه بر این به گفته این تهیه کننده همه بازیگران و عوامل سریال بیمه کرونا هستند و شرایط به شدت کنترل می شود. رفت وآمدها توسط ماشین های مجزا انجام شده و پروتکل های بهداشتی در جابه جایی ها رعایت می شود.

سریال <<سلمان فارسی>>بهکارگردانی داود میرباقریاز تولیدات مرکز سیما فیلم است که با نمایش ایران دوره ساسانی، بیزانس و حجاز به زندگی، زمانه و مهاجرت <<سلمان فارسی>> یار ایرانی پیامبر اسلام (ص) می پردازد. فیلمبرداری این سریال از زمستان سال گذشته در کویر شهداد کرمان و جزیره قشم آغاز شده بود. با فراگیر شدن ویروس کرونا، لوکیشن های داخلی مانند شاهرود و شهرک سینمایی نور، جایگزین لوکیشن های خارجی در ترکیه شد و سرانجام فیلمبرداری آن از دهم مرداد، از سر گرفته شد. بنا به پیش بینی های صورت گرفته فیلمبرداری سریال <<سلمان فارسی>> حدود پنج سال طول می کشد و بازیگران ایرانی و خارجی از کشورهای یونان، مراکش، تونس و . در آن بازی خواهند کرد.


  • اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر 1400
  • "موقعیت مهدی" بهترین فیلم،
  • میرکریمی بهترین کارگردان،
  • جایزه سردار سلیمانی برای "بدون قرار قبلی" شعیبی
  • فهرست برندگان سیمرغ

اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر | amp;quot;موقعیت مهدیamp;quot; بهترین فیلم، میرکریمی بهترین کارگردان و جایزه سردار سلیمانی برای amp;quot;بدون قرار قبلیamp;quot; شعیبی + فهرست برندگان سیمرغ

مراسم اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر، در سالن همایش های برج میلاد برگزار و سیمرغ های بلورین به بهترین های این دوره اهدا شد.

مراسم اختتامیه چهلمینجشنواره فیلم فجر، در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد.

این دور از جشنواره فیلم فجر، میزبان 22 فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغبه دبیری مسعود نقاش زاده بود. مهم ترین اتفاق جشنواره امسال، حذف بخش بهترین فیلم از نگاه مردم بود که به دلیل عدم اطمینان از صحت آرا و در آخرین ساعات برگزلری این جشنواره صورت گرفت.

فیلم "موقعیت مهدی" به کارگردانی هادی حجازی فر و تهیه کنندگی حبیب الله والی نژاد، با نامزدی در 14 بخش پیشتاز این دور از جشنواره بود.

این مراسم با سرود جمهوری اسلامی ایران و تلاوتی از قرآن مجید شروع شد. اجرای این برنامه را محمد سلوکی برعهده دارد.

ابتدای این مراسم با نمایش لحظاتی از فیلم های مطرح سینمای ایران و کلیپی از پیروز انقلاب اسلامی در سال 1357 با صدای ناصر طهماسب همراه بود.

سپس سلوکی اجرای خود را آغاز کرد و با سلام و خیر مقدم به مهمانان این برنامه، حضار را به دیدن تصاویری از فعالیت برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر 40 کرد.

نقاش زاده: درخواست های خارج از چارچوب را با احترام قبول نکردیم / مماشات مشکلات را حل نمی کند گاهی باید تصمیم سخت گرفت

سپس نقاش زاده دبیر جشنواره فیلم فجر در سخنان کوتاهی صحبت های خود را بیان کرد. او با تشکر از مهمانان گرامی یاد و خاطره شهدای انقلاب و دفاع مقدس خصوصاً حاج قاسم سلیمانی را گرامی داشت و گفت که ویروس کرونا در این چند سال اخیر به سینمای ما ضربه های زیادی زد و لازم است که یاد از دست رفته های سینما را گرامی بداریم.

وی ادامه داد: البته سینماگران ایران تلاش کردند و کمر همت بستند تاچرخ حیات سینما را زنده نگه داشتند. سینمای ایران در حال حاضر در چهملین جشنواره به درخت تناوری تبدیل شده است که شاخه های زیادی از آن سربرآورده است. آنچه که مانده است دسترنج سینماگران شریف ما است.

نقاش زاده گفت: در این دوره از جشنواره به دقت و سعیکوشیدیم که رویه ها را استانداردسازی کنیم و از آغاز گام هایی را برای برنامه ریزی روشن تر برای همه کسانی که با جشنواره سروکار دارند ایجاد کنیم. از آیین نامه دقیق با هداف روشن و گاه شمار معین و. امیدوارم که تا حدودی موفق شده باشیم. معتقدم برای ارتقای جشنواره نیازمند آینده نگری و کلان نگری هستیم و بر قانون گرایی هم باید تأکید داشته باشیم.

این استاد دانشگاه اضافه کرد:از ابتدا مبنای ما این بود که فیلم ها را براساس گاه شمار نمایش دهیم.درخواست های بیرون از چارچوب را با احترام قبول نکردیم و طنین جشن انقلاب در همه کشور از طریق نمایش فیلم ها شنیده شد. سختی های زیادی داشتیم اما در مقابل سختی ها و تهدیدها و نومیدی ها تلاش کردیمتا کار را درست انجام دهیم که جا دارداز همه همکارانم تشکر کنم.

وی در پایان گفت: باید مسائل جشنواره را پیدا کنیم و برای آنها راه حل پیدا کنیم. مماشات مشکلات را حل نمی کند گاهی باید تصمیم سخت گرفت و رنج هایی را تحمل کرد. باید با معایب و نواقص کار روبرو باشیم.برای رفع آنها تلاش کنیم به قدر وسع تلاش کردم این کار را بکنم. این سینما نیاز به مراقبت و مهربانی دارد باید با هم و برای هم با این سینما مهربان باشیم و قدر فرهنگ ارجمند این سینما را بدانیم حیف است که مهر را در دل نپروریم.

در ادامه کلیپی از درگذشتگان سینما در سال جاری نمایش داده شد.

علی نصیریان که در این مراسم حضور داشتمورد تشویق حضار قرار گرفت.

در ادامه خانواده شهید سلیمانی نیز به حاضران در جشنواره فیلم فجر اضافه شدند.

برندگان سیمرغ بهترین های تبلیغات، مجموعه عکس، پوستر، آنونس، فیلم کوتاه و مستند

سپس اهدای جوایز جشنواره فیلم فجر 40 با اهدای سیمرغبخش تبلیغات سینمای ایران شروع شد.

در بخش بهترین عکس، سیمرغ بلورین بهترین مجموعه عکس بهحبیب مجیدی برای فیلم "منصور" اهدا شد.

دیپلم افتخار بهترین پوستر به احسان برآبادی برای فیلم "پیرمردها نمی میرند" اهدا شد.[در این بخش سیمرغ اهدا نشد]

بهترین آنونس نیز به امید میرزایی برای فیلم های "صحنه زنی" و "تک تیرانداز" تقدیم شد.

علی نیک رفتار ،مهرداد خوشبخت ومحمد روح الامین اعضای داوران این بخش بودند.

در بخش فیلم کوتاه نیز جایزه بهترین فیلم کوتاه به رضا نجاتی برای فیلم کوتاه "ارفاق" اهداشد. در این بخش احمدرضا معتمدی که یکی از اعضای داوران بود نتوانست در این مراسم حضور داشته باشد.

داوران این بخش احمدرضا معتمدی، دانشاقباشاوی و حامد جعفری بودند.

در بخش مستند، سیمرغ بلورین بهترین فیلم به حجت طاهری و عبدالخالق طاهری برای فیلم "انتظار" تقدیم شد.

محمد تهامی نژاد، مرتضی شعبانی، احمد ضابطی جهرمی، محمدرضا عباسیان و محمدعلی فارسی داوران بخش مستند بودند.

نصیریان: خدا را شکر که زنده ماندم و رشد چشمگیر سینما و تئاتر ایران را دیدم

بخش بعدی اختتامیه جشنواره فیلم فجر 40 بزرگداشت دکتر احمدرضا معتمدی بود. این کارگردان و استاد دانشگاه به خاطر شرایط نامساعد جسمانی با ویلچر روی سن جشنواره آمد و علی نصیریان، اسماعیلی وزیر فرهنگ، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی و نقاش زاده دبیر جشنواره از وی تقدیر کردند.

نصیریان گفت که سینما و تئاتر ما رشد چشمگیری داشته است، چه قبل و چه بعد از انقلاب. خدا را شاکرم که هستم و شما را می بینم. از معتمدی از نظر کردارو اخلاق و تفکر و اندیشه و تسلط بر کارش و فهمیدن و درک سینما بسیار از کار با ایشان لذت بردم. پشتوانه یک هنرمند در هر زمینه فرهنگ است. به یاد داشته باشیم که فرهنگ پشتوانه است و نه فقط تخصص. کارگردانی یا بازیگری که می خواهد وارد مقوله هنر شود باید با الفبای فرهنگ آشنا شود و فرهنگ و رمان و شعر و. بشناسد چه ایرانی و خارجی.

وی ادامه داد: سال 1330 که کلاس تئاتر می رفتم یک کتاب تئاتر بود اما الان اطلاعات زیادی در دسترسهست. همه چیز در اختیار جوان ها هست اما بخش عمومی ما فرهنگ را باید ارج بنهد. فرهنگ در ردیف های آخر اعتبارات است اما بخش های دیگر کشور بیشتر مورد توجه است که البتهباید از اعتباربالا برخوردار باشد اما فرهنگ روح است که باید تغذیه شود. ما فقط محتاج نان و آب نیستیم محتاج آگاه شدنیم باید فرهنگ و فهم عمومی ما بالا برود. جوانان ما کارهای نوآورانه می کنند. من به دکتر معتمدی تعظیم می کنم.

احمدرضا معتمدی: سال تولید کشید تا کتب فلسفه فیلم را تبیین کنم

معتمدی نیز در صحبت های خود بیان کرد که از نصیریان تشکر می کنم که در فیلم دیوانه ای از قفس پرید با او کار کردم و زانوی تلمذ می زدم. مدام از او یاد می گرفتم و درس می گرفتم.

او با بیان اینکه 30 سال تولید کشید تا کتب فلسفه فیلم را تبیین کنم گفت:نظریات فلسفی فراوانی از میرداماد و ملاصدرا وجود دارد که برای فلسفه فیلم مناسب است و حتی "ژیل دلوز" از نظریات فلسفه اسلامی در هنر سینما استفاده کرده است. این مقدمه را گفتم که بگویم باید از همسرم تشکر کنم که با حقوق مختصر معلمی دانشگاه با من همراهی کرده است، من تا نیمه شب در کتابخانه بودم و هرگاه که به خانه می آمدم نمی گفت چرا حالا آمدی و من نتوانستم برای او حتی یک انگشتر بخرم، دوستت دارم عزیزم.

در ادامه خزاعی که برای صحبت های خود روی سن ماند قرار بود صحبت های خود را بیان کند که به خاطر تشویق مکرر حضار گفت که صحبت های خود را در بخش تجلی اراده ملی بیان خواهد کرد و فقط توانست از دبیر جشنواره و عوامل تشکر کند.

"بدون قرار قبلی" بهروز شعیبی جایزه سردار سلیمانی را برد

اولین جایزه جشنواره فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ، جایزه سردار سلیمانی بود. جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی که با عنوان جایزه سردار سلیمانی شناخته می شود به فیلم "بدون قرار قبلی" ساخته بهروز شعیبی و تهیه کنندگی محمود بابایی تقدیم شد.

اهدای این جایزه توسط زینب سلیمانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان سینمایی و دبیر جشنواره صورت گرفت.

شعیبی در سخنان خود بیان کرد:این جایزه برای من ارزش زیادی. خواهشم این بود که بازی این عزیزان دیده شود اما جایشان خالی است. این فیلم به نمایندگی گروهی بود که یک سال درگیر ساخت این فیلم بود. برخلاف آنچه که گمان شده استاین فیلم حمایت عجیبی نداشت و تنهاانگیزه اش بود که کار ما را جلو برد و آن انگیزه هم این بود که برای ایران باشد. خدا را شکر که جایزه خودش را گرفت. این جایزه در روزهای بعدی به پیشگاهصاحب اصلی اشتقدیم خواهد شد.

وزیر ارشاد: در این دولت قرار است به سینمایی متناسب با طراز انقلاب برسیم/ سینما در تبیین گام دوم انقلاب پیشتاز باشد

در ادامه اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنان خود بیان کرد: تلاش کردیم تا در این جشنواره در31 استان و روستاها با سینمای سیار، فیلم نشان دهیم. از گونه های مختلف فیلم حضور داشت که از محاسن جشنواره بود و البته با حضور هنرمندان و خانواده سینما رونق گرفت. از چهار نسل سینمای بعد انقلاب در جشنواره حضور داشتند.

وی بیان کرد که برای سینمای ایران آینده ای بهتر با بررسی همه تجارب به دست آمده است. در این سال ها به برنامه ریزی برای آینده می اندیشیم. در این دولت قرار است به سینمایی متناسب با طراز انقلاب برسیم.سینمای ما امروز موفقیت های بالایی را به دست آورده است اما تا جایگاه مطلوب فاصله دارد. سقف توقع ما این نیست و این راه طی نشده است اما در سال های پیش رو طی خواهد شد.

وزیر در پایان بیان کرد کهدر جشنواره نام و یاد سردار بزرگ و قهرماندرخشید. جشنواره ما در پی امید و آگاهی بود. امروز در آغاز گام دوم انقلاب اسلامی، سینما در جهت تبیینباید پیشتاز باشد. با سینما می توان بسیاری از دستاوردها وروایتی اصیل از ایران را به جهان نشان دهیم. در دیپلماسی فرهنگ که مورد توجه رئیس جمهور محبوب است، سینما جایگاه مهمی دارد که برنامه های وزارت فرهنگ نیز بر این مهم شکل گرفته است. کرونا لطمات بزرگی بر اقصاد فرهنگ و هنر زده است و ما تلاش کردیم تا بخشی از این مشکلات را حل کنیم.

بعد از سخنان وزیر فرهنگ، تصاویری از شهید سید مرتضی آوینی نمایش داده شد و سپس محمد معتمدی قطعاتی را برای حضار خواند. قطعه ای ایران او به همراه آوازی در پایان خوانده شد.

جوایز بخش سودای سیمرغ

بهترین جلوه های بصری بهحسن نجفی و امیر ولی خانی برای دسته دختران اهدا شد.

برندگان این جایزه از حجم بالای کار گفتند که باعث شد تا جلوه های بصری فیلم با دو گروه ساخته شود. این دو همچنین از منیره قیدی کارگردان فیلم تشکر کردند.

بهترین جلوه ویژه میدانی به ایمان کرمیان برای فیلم "موقعیت مهدی" اهدا شد. کرمیان از حضار خواست تا عوامل فیلم موقعیت مهدی را تشویق کنند.

سیمرغ بهترین طراحی چهره به امیدگاده برای شادروان و برف آخر رسید. او از حسین نمازی و امیرحسین عسگری تشکر کرد و جایزه خود را به دخترش اهدا کرد.

در بخش جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس سیمرغ بلورین به مارال جیرانی برای فیلم "خائن کشی" رسید.

جایزه بهترین طراحی صحنه نیز بهمحمدرضا شجاعی برای فیلم <<ضد>> رسید.

سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری نیز به مسیح حدپور سراج برای فیلم <<موقعیت مهدی>> رسید.

جایزه بهترین صداگذاری نیز به علیرضا علویان برای فیلم های <<علف زار>> و <<بدون قرار قبلی>> رسید. در نبود علویان بهروز شعیبی جایزه او را گرفت.

در بخش بهترین موسیقی متن، دیپلم افتخار به بهزاد عبدی برای فیلم <<علف زار>> رسید و مسعود سخاوت دوست برای فیلم <<موقعیت مهدی>> برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی شد.

سیمرغ بلورین بهترین تدوین به حمید نجفی راد برای فیلم علفزار رسید.

سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری به آرمان فیاض برای برف آخر رسید.

او گفت از محمد داودی تشکر می کنم که از او خیلی چیزها یاد گرفتم و جایش در سینما خالی است، خیلی دوست دارم که باز هم کار کند.

در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن دیپلم افتخار به فرشته حسینی برای فیلم دسته دختران رسید. همچنین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن به صدف اسپهبدی برای فیلم <<علف زار>> رسید.

در بخش بهترین نقش مکمل مرد دیپلم افتخار به علی اکبر اوسانلو برای فیلم <<نگهبان شب>> و سیمرغ بلورین به نادر سلیمانی برای فیلم <<ضد>> رسید.

نادر سلیمانی در سخنان خود گفت که کارم سخت شد، به خدا قسم. زمانی طنز کار می کردم اما الان ماندم چکار کنم؟ (خنده حضار) من از داوران ممنونم الان حدود 30 سال است که کار می کنم اولین بار است که ضربان قلبم بالا رفته است یک آرزو دارم ن کشورم آزاد باشند، فیلم ضد را هدیه می کنم به مادران 17 هزار و 200 آدم شهید که در این راه کشته شدند. از همکارانم ممنونم از محمدرضا شفیعی که باور داشت می توانم کار جدی کنم از امیرعباس ربیعی عزیز که به من اطمینان داشت. امیدوارم بتوانم کارهای بهتری کنم.

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن نیز به طناز طباطبایی برای فیلم <<بی رویا>> رسید. او گفت که خدا را شکر می کنم که اگر نبود هیچ اتفاقی نمی افتاد، جای استاد علی نصیریان خالی است که رفت زیرا از او خیلی یاد گرفتم.

امین حیایی برای فیلم <<برف آخر>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شد. او در صحبت های خود گفت: این دومین سیمرغ من است که اولی آن برای فیلم شب ساخته رسول صدرعاملی بود. در این گروه نیز عوامل فیلم حرفه ای بودند و از آنان تشکر می کنم.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول به هادی حجازی فر برای فیلم <<موقعیت مهدی>> تقدیم شد.

حجازی فر گفت: ممنونم از داوران. سینما با من در این 6 سال خیلی مهربان بود. قدردان سینماگران هستم. مؤمن ترین آدم ها به نفع سادگی و روح فیلم کار کردند. وقفه های یک ماهه را به جان خریدند که دور ماندند از خانواده و من هم جایزه ام را به خانواده ام تقدیم می کنم.

کاظم دانشی نیز سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را گرفت و از سازمان سینمایی و "جگر هیأت انتخاب" و داوران تشکر کرد که با تعامل میان آنها امکان حضور این فیلم در جشنواره مهیا شد.

همچنین دیپلم افتخار داوران به فیلم <<درب>> به کارگردانی سید هادی محقق اهدا شد.

داوران جایزه ویژه را در کارگردانی به امیرحسین عسگری برای فیلم <<برف آخر >> اهدا کردند. او با بیان اینکه سال 93 این جایزه را از مرحوم طائرپور گرفته است گفت این جایزه نشان می دهد که راهم را درست رفته ام. این جایزه ام به خانواه ام تعلق دارد.

سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی نیز به رضا میرکریمی برای فیلم <<نگهبان شب>> رسید. در نبود میرکریمی، تورج الوند به نمایندگی وی این جایزه را گرفت. الوند خود از نامزدان بهترین نقش اول مرد این دوره از جشنواره برای فیلم نگهبان شب بود.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم هم به <<موقعیت مهدی>> به تهیه کنندگی حبیب والی نژاد و کارگردانی هادی حجازی فر رسید.

والی نژاد در سخنان خود گفت: تشکر می کنم، واقعیت این است که جایزه بهترین فیلم برای همه عوامل فیلم است که آقای حجازی فر به آن اشاره کرد و گفت که در یک سال در شرایط سخت همه برای این کار زحمت کشیدند و به درستی دیده شد. ما خوشحال بودیم که این فیلم توسط مردم دیده شده است؛ به قول آقا مهدی باکری همان جور که توصیه کردند عمل کردیم. من اینجا کمتر باید صحبت کنم و باید حجازی فر را تشوق کنیم.

وی ادامه داد: این کار از آن کارها بود که من آن را انتخاب نکردم بلکه برای آن انتخاب شدم و افتخار می کنم. جا دارد که از کسانی که برای این کار زحمت کشیدند و پشتیبانی کردند مانند صداوسیما که پای این کار ایستاد و روایت فتح که از جایی وارد کار شد و جهادی به ما کمک کردند و همه تشکر کنم، خصوصاً از خانواده شهیدان آقا مهدی و آقا حمید باکری که با جان و دل تشکر می کنم از آنها که بدون حمایت آنها این فیلم ساخته نمی شد. این هدیه برای همه عوامل فیلم است اما این جایزه را هدیه می کنم به همسرم که با صبرش حمایتم کرده است.

www.parsbarg.com


  • اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر 1400
  • "موقعیت مهدی" بهترین فیلم،
  • میرکریمی بهترین کارگردان،
  • جایزه سردار سلیمانی برای "بدون قرار قبلی" شعیبی
  • فهرست برندگان سیمرغ

اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر | amp;quot;موقعیت مهدیamp;quot; بهترین فیلم، میرکریمی بهترین کارگردان و جایزه سردار سلیمانی برای amp;quot;بدون قرار قبلیamp;quot; شعیبی + فهرست برندگان سیمرغ

مراسم اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم فجر، در سالن همایش های برج میلاد برگزار و سیمرغ های بلورین به بهترین های این دوره اهدا شد.

مراسم اختتامیه چهلمینجشنواره فیلم فجر، در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد.

این دور از جشنواره فیلم فجر، میزبان 22 فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغبه دبیری مسعود نقاش زاده بود. مهم ترین اتفاق جشنواره امسال، حذف بخش بهترین فیلم از نگاه مردم بود که به دلیل عدم اطمینان از صحت آرا و در آخرین ساعات برگزلری این جشنواره صورت گرفت.

فیلم "موقعیت مهدی" به کارگردانی هادی حجازی فر و تهیه کنندگی حبیب الله والی نژاد، با نامزدی در 14 بخش پیشتاز این دور از جشنواره بود.

این مراسم با سرود جمهوری اسلامی ایران و تلاوتی از قرآن مجید شروع شد. اجرای این برنامه را محمد سلوکی برعهده دارد.

ابتدای این مراسم با نمایش لحظاتی از فیلم های مطرح سینمای ایران و کلیپی از پیروز انقلاب اسلامی در سال 1357 با صدای ناصر طهماسب همراه بود.

سپس سلوکی اجرای خود را آغاز کرد و با سلام و خیر مقدم به مهمانان این برنامه، حضار را به دیدن تصاویری از فعالیت برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر 40 کرد.

نقاش زاده: درخواست های خارج از چارچوب را با احترام قبول نکردیم / مماشات مشکلات را حل نمی کند گاهی باید تصمیم سخت گرفت

سپس نقاش زاده دبیر جشنواره فیلم فجر در سخنان کوتاهی صحبت های خود را بیان کرد. او با تشکر از مهمانان گرامی یاد و خاطره شهدای انقلاب و دفاع مقدس خصوصاً حاج قاسم سلیمانی را گرامی داشت و گفت که ویروس کرونا در این چند سال اخیر به سینمای ما ضربه های زیادی زد و لازم است که یاد از دست رفته های سینما را گرامی بداریم.

وی ادامه داد: البته سینماگران ایران تلاش کردند و کمر همت بستند تاچرخ حیات سینما را زنده نگه داشتند. سینمای ایران در حال حاضر در چهملین جشنواره به درخت تناوری تبدیل شده است که شاخه های زیادی از آن سربرآورده است. آنچه که مانده است دسترنج سینماگران شریف ما است.

نقاش زاده گفت: در این دوره از جشنواره به دقت و سعیکوشیدیم که رویه ها را استانداردسازی کنیم و از آغاز گام هایی را برای برنامه ریزی روشن تر برای همه کسانی که با جشنواره سروکار دارند ایجاد کنیم. از آیین نامه دقیق با هداف روشن و گاه شمار معین و. امیدوارم که تا حدودی موفق شده باشیم. معتقدم برای ارتقای جشنواره نیازمند آینده نگری و کلان نگری هستیم و بر قانون گرایی هم باید تأکید داشته باشیم.

این استاد دانشگاه اضافه کرد:از ابتدا مبنای ما این بود که فیلم ها را براساس گاه شمار نمایش دهیم.درخواست های بیرون از چارچوب را با احترام قبول نکردیم و طنین جشن انقلاب در همه کشور از طریق نمایش فیلم ها شنیده شد. سختی های زیادی داشتیم اما در مقابل سختی ها و تهدیدها و نومیدی ها تلاش کردیمتا کار را درست انجام دهیم که جا دارداز همه همکارانم تشکر کنم.

وی در پایان گفت: باید مسائل جشنواره را پیدا کنیم و برای آنها راه حل پیدا کنیم. مماشات مشکلات را حل نمی کند گاهی باید تصمیم سخت گرفت و رنج هایی را تحمل کرد. باید با معایب و نواقص کار روبرو باشیم.برای رفع آنها تلاش کنیم به قدر وسع تلاش کردم این کار را بکنم. این سینما نیاز به مراقبت و مهربانی دارد باید با هم و برای هم با این سینما مهربان باشیم و قدر فرهنگ ارجمند این سینما را بدانیم حیف است که مهر را در دل نپروریم.

در ادامه کلیپی از درگذشتگان سینما در سال جاری نمایش داده شد.

علی نصیریان که در این مراسم حضور داشتمورد تشویق حضار قرار گرفت.

در ادامه خانواده شهید سلیمانی نیز به حاضران در جشنواره فیلم فجر اضافه شدند.

برندگان سیمرغ بهترین های تبلیغات، مجموعه عکس، پوستر، آنونس، فیلم کوتاه و مستند

سپس اهدای جوایز جشنواره فیلم فجر 40 با اهدای سیمرغبخش تبلیغات سینمای ایران شروع شد.

در بخش بهترین عکس، سیمرغ بلورین بهترین مجموعه عکس بهحبیب مجیدی برای فیلم "منصور" اهدا شد.

دیپلم افتخار بهترین پوستر به احسان برآبادی برای فیلم "پیرمردها نمی میرند" اهدا شد.[در این بخش سیمرغ اهدا نشد]

بهترین آنونس نیز به امید میرزایی برای فیلم های "صحنه زنی" و "تک تیرانداز" تقدیم شد.

علی نیک رفتار ،مهرداد خوشبخت ومحمد روح الامین اعضای داوران این بخش بودند.

در بخش فیلم کوتاه نیز جایزه بهترین فیلم کوتاه به رضا نجاتی برای فیلم کوتاه "ارفاق" اهداشد. در این بخش احمدرضا معتمدی که یکی از اعضای داوران بود نتوانست در این مراسم حضور داشته باشد.

داوران این بخش احمدرضا معتمدی، دانشاقباشاوی و حامد جعفری بودند.

در بخش مستند، سیمرغ بلورین بهترین فیلم به حجت طاهری و عبدالخالق طاهری برای فیلم "انتظار" تقدیم شد.

محمد تهامی نژاد، مرتضی شعبانی، احمد ضابطی جهرمی، محمدرضا عباسیان و محمدعلی فارسی داوران بخش مستند بودند.

نصیریان: خدا را شکر که زنده ماندم و رشد چشمگیر سینما و تئاتر ایران را دیدم

بخش بعدی اختتامیه جشنواره فیلم فجر 40 بزرگداشت دکتر احمدرضا معتمدی بود. این کارگردان و استاد دانشگاه به خاطر شرایط نامساعد جسمانی با ویلچر روی سن جشنواره آمد و علی نصیریان، اسماعیلی وزیر فرهنگ، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی و نقاش زاده دبیر جشنواره از وی تقدیر کردند.

نصیریان گفت که سینما و تئاتر ما رشد چشمگیری داشته است، چه قبل و چه بعد از انقلاب. خدا را شاکرم که هستم و شما را می بینم. از معتمدی از نظر کردارو اخلاق و تفکر و اندیشه و تسلط بر کارش و فهمیدن و درک سینما بسیار از کار با ایشان لذت بردم. پشتوانه یک هنرمند در هر زمینه فرهنگ است. به یاد داشته باشیم که فرهنگ پشتوانه است و نه فقط تخصص. کارگردانی یا بازیگری که می خواهد وارد مقوله هنر شود باید با الفبای فرهنگ آشنا شود و فرهنگ و رمان و شعر و. بشناسد چه ایرانی و خارجی.

وی ادامه داد: سال 1330 که کلاس تئاتر می رفتم یک کتاب تئاتر بود اما الان اطلاعات زیادی در دسترسهست. همه چیز در اختیار جوان ها هست اما بخش عمومی ما فرهنگ را باید ارج بنهد. فرهنگ در ردیف های آخر اعتبارات است اما بخش های دیگر کشور بیشتر مورد توجه است که البتهباید از اعتباربالا برخوردار باشد اما فرهنگ روح است که باید تغذیه شود. ما فقط محتاج نان و آب نیستیم محتاج آگاه شدنیم باید فرهنگ و فهم عمومی ما بالا برود. جوانان ما کارهای نوآورانه می کنند. من به دکتر معتمدی تعظیم می کنم.

احمدرضا معتمدی: سال تولید کشید تا کتب فلسفه فیلم را تبیین کنم

معتمدی نیز در صحبت های خود بیان کرد که از نصیریان تشکر می کنم که در فیلم دیوانه ای از قفس پرید با او کار کردم و زانوی تلمذ می زدم. مدام از او یاد می گرفتم و درس می گرفتم.

او با بیان اینکه 30 سال تولید کشید تا کتب فلسفه فیلم را تبیین کنم گفت:نظریات فلسفی فراوانی از میرداماد و ملاصدرا وجود دارد که برای فلسفه فیلم مناسب است و حتی "ژیل دلوز" از نظریات فلسفه اسلامی در هنر سینما استفاده کرده است. این مقدمه را گفتم که بگویم باید از همسرم تشکر کنم که با حقوق مختصر معلمی دانشگاه با من همراهی کرده است، من تا نیمه شب در کتابخانه بودم و هرگاه که به خانه می آمدم نمی گفت چرا حالا آمدی و من نتوانستم برای او حتی یک انگشتر بخرم، دوستت دارم عزیزم.

در ادامه خزاعی که برای صحبت های خود روی سن ماند قرار بود صحبت های خود را بیان کند که به خاطر تشویق مکرر حضار گفت که صحبت های خود را در بخش تجلی اراده ملی بیان خواهد کرد و فقط توانست از دبیر جشنواره و عوامل تشکر کند.

"بدون قرار قبلی" بهروز شعیبی جایزه سردار سلیمانی را برد

اولین جایزه جشنواره فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ، جایزه سردار سلیمانی بود. جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی که با عنوان جایزه سردار سلیمانی شناخته می شود به فیلم "بدون قرار قبلی" ساخته بهروز شعیبی و تهیه کنندگی محمود بابایی تقدیم شد.

اهدای این جایزه توسط زینب سلیمانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان سینمایی و دبیر جشنواره صورت گرفت.

شعیبی در سخنان خود بیان کرد:این جایزه برای من ارزش زیادی. خواهشم این بود که بازی این عزیزان دیده شود اما جایشان خالی است. این فیلم به نمایندگی گروهی بود که یک سال درگیر ساخت این فیلم بود. برخلاف آنچه که گمان شده استاین فیلم حمایت عجیبی نداشت و تنهاانگیزه اش بود که کار ما را جلو برد و آن انگیزه هم این بود که برای ایران باشد. خدا را شکر که جایزه خودش را گرفت. این جایزه در روزهای بعدی به پیشگاهصاحب اصلی اشتقدیم خواهد شد.

وزیر ارشاد: در این دولت قرار است به سینمایی متناسب با طراز انقلاب برسیم/ سینما در تبیین گام دوم انقلاب پیشتاز باشد

در ادامه اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنان خود بیان کرد: تلاش کردیم تا در این جشنواره در31 استان و روستاها با سینمای سیار، فیلم نشان دهیم. از گونه های مختلف فیلم حضور داشت که از محاسن جشنواره بود و البته با حضور هنرمندان و خانواده سینما رونق گرفت. از چهار نسل سینمای بعد انقلاب در جشنواره حضور داشتند.

وی بیان کرد که برای سینمای ایران آینده ای بهتر با بررسی همه تجارب به دست آمده است. در این سال ها به برنامه ریزی برای آینده می اندیشیم. در این دولت قرار است به سینمایی متناسب با طراز انقلاب برسیم.سینمای ما امروز موفقیت های بالایی را به دست آورده است اما تا جایگاه مطلوب فاصله دارد. سقف توقع ما این نیست و این راه طی نشده است اما در سال های پیش رو طی خواهد شد.

وزیر در پایان بیان کرد کهدر جشنواره نام و یاد سردار بزرگ و قهرماندرخشید. جشنواره ما در پی امید و آگاهی بود. امروز در آغاز گام دوم انقلاب اسلامی، سینما در جهت تبیینباید پیشتاز باشد. با سینما می توان بسیاری از دستاوردها وروایتی اصیل از ایران را به جهان نشان دهیم. در دیپلماسی فرهنگ که مورد توجه رئیس جمهور محبوب است، سینما جایگاه مهمی دارد که برنامه های وزارت فرهنگ نیز بر این مهم شکل گرفته است. کرونا لطمات بزرگی بر اقصاد فرهنگ و هنر زده است و ما تلاش کردیم تا بخشی از این مشکلات را حل کنیم.

بعد از سخنان وزیر فرهنگ، تصاویری از شهید سید مرتضی آوینی نمایش داده شد و سپس محمد معتمدی قطعاتی را برای حضار خواند. قطعه ای ایران او به همراه آوازی در پایان خوانده شد.

جوایز بخش سودای سیمرغ

بهترین جلوه های بصری بهحسن نجفی و امیر ولی خانی برای دسته دختران اهدا شد.

برندگان این جایزه از حجم بالای کار گفتند که باعث شد تا جلوه های بصری فیلم با دو گروه ساخته شود. این دو همچنین از منیره قیدی کارگردان فیلم تشکر کردند.

بهترین جلوه ویژه میدانی به ایمان کرمیان برای فیلم "موقعیت مهدی" اهدا شد. کرمیان از حضار خواست تا عوامل فیلم موقعیت مهدی را تشویق کنند.

سیمرغ بهترین طراحی چهره به امیدگاده برای شادروان و برف آخر رسید. او از حسین نمازی و امیرحسین عسگری تشکر کرد و جایزه خود را به دخترش اهدا کرد.

در بخش جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس سیمرغ بلورین به مارال جیرانی برای فیلم "خائن کشی" رسید.

جایزه بهترین طراحی صحنه نیز بهمحمدرضا شجاعی برای فیلم <<ضد>> رسید.

سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری نیز به مسیح حدپور سراج برای فیلم <<موقعیت مهدی>> رسید.

جایزه بهترین صداگذاری نیز به علیرضا علویان برای فیلم های <<علف زار>> و <<بدون قرار قبلی>> رسید. در نبود علویان بهروز شعیبی جایزه او را گرفت.

در بخش بهترین موسیقی متن، دیپلم افتخار به بهزاد عبدی برای فیلم <<علف زار>> رسید و مسعود سخاوت دوست برای فیلم <<موقعیت مهدی>> برنده سیمرغ بلورین بهترین موسیقی شد.

سیمرغ بلورین بهترین تدوین به حمید نجفی راد برای فیلم علفزار رسید.

سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری به آرمان فیاض برای برف آخر رسید.

او گفت از محمد داودی تشکر می کنم که از او خیلی چیزها یاد گرفتم و جایش در سینما خالی است، خیلی دوست دارم که باز هم کار کند.

در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن دیپلم افتخار به فرشته حسینی برای فیلم دسته دختران رسید. همچنین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن به صدف اسپهبدی برای فیلم <<علف زار>> رسید.

در بخش بهترین نقش مکمل مرد دیپلم افتخار به علی اکبر اوسانلو برای فیلم <<نگهبان شب>> و سیمرغ بلورین به نادر سلیمانی برای فیلم <<ضد>> رسید.

نادر سلیمانی در سخنان خود گفت که کارم سخت شد، به خدا قسم. زمانی طنز کار می کردم اما الان ماندم چکار کنم؟ (خنده حضار) من از داوران ممنونم الان حدود 30 سال است که کار می کنم اولین بار است که ضربان قلبم بالا رفته است یک آرزو دارم ن کشورم آزاد باشند، فیلم ضد را هدیه می کنم به مادران 17 هزار و 200 آدم شهید که در این راه کشته شدند. از همکارانم ممنونم از محمدرضا شفیعی که باور داشت می توانم کار جدی کنم از امیرعباس ربیعی عزیز که به من اطمینان داشت. امیدوارم بتوانم کارهای بهتری کنم.

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن نیز به طناز طباطبایی برای فیلم <<بی رویا>> رسید. او گفت که خدا را شکر می کنم که اگر نبود هیچ اتفاقی نمی افتاد، جای استاد علی نصیریان خالی است که رفت زیرا از او خیلی یاد گرفتم.

امین حیایی برای فیلم <<برف آخر>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد شد. او در صحبت های خود گفت: این دومین سیمرغ من است که اولی آن برای فیلم شب ساخته رسول صدرعاملی بود. در این گروه نیز عوامل فیلم حرفه ای بودند و از آنان تشکر می کنم.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول به هادی حجازی فر برای فیلم <<موقعیت مهدی>> تقدیم شد.

حجازی فر گفت: ممنونم از داوران. سینما با من در این 6 سال خیلی مهربان بود. قدردان سینماگران هستم. مؤمن ترین آدم ها به نفع سادگی و روح فیلم کار کردند. وقفه های یک ماهه را به جان خریدند که دور ماندند از خانواده و من هم جایزه ام را به خانواده ام تقدیم می کنم.

کاظم دانشی نیز سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را گرفت و از سازمان سینمایی و "جگر هیأت انتخاب" و داوران تشکر کرد که با تعامل میان آنها امکان حضور این فیلم در جشنواره مهیا شد.

همچنین دیپلم افتخار داوران به فیلم <<درب>> به کارگردانی سید هادی محقق اهدا شد.

داوران جایزه ویژه را در کارگردانی به امیرحسین عسگری برای فیلم <<برف آخر >> اهدا کردند. او با بیان اینکه سال 93 این جایزه را از مرحوم طائرپور گرفته است گفت این جایزه نشان می دهد که راهم را درست رفته ام. این جایزه ام به خانواه ام تعلق دارد.

سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی نیز به رضا میرکریمی برای فیلم <<نگهبان شب>> رسید. در نبود میرکریمی، تورج الوند به نمایندگی وی این جایزه را گرفت. الوند خود از نامزدان بهترین نقش اول مرد این دوره از جشنواره برای فیلم نگهبان شب بود.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم هم به <<موقعیت مهدی>> به تهیه کنندگی حبیب والی نژاد و کارگردانی هادی حجازی فر رسید.

والی نژاد در سخنان خود گفت: تشکر می کنم، واقعیت این است که جایزه بهترین فیلم برای همه عوامل فیلم است که آقای حجازی فر به آن اشاره کرد و گفت که در یک سال در شرایط سخت همه برای این کار زحمت کشیدند و به درستی دیده شد. ما خوشحال بودیم که این فیلم توسط مردم دیده شده است؛ به قول آقا مهدی باکری همان جور که توصیه کردند عمل کردیم. من اینجا کمتر باید صحبت کنم و باید حجازی فر را تشوق کنیم.

وی ادامه داد: این کار از آن کارها بود که من آن را انتخاب نکردم بلکه برای آن انتخاب شدم و افتخار می کنم. جا دارد که از کسانی که برای این کار زحمت کشیدند و پشتیبانی کردند مانند صداوسیما که پای این کار ایستاد و روایت فتح که از جایی وارد کار شد و جهادی به ما کمک کردند و همه تشکر کنم، خصوصاً از خانواده شهیدان آقا مهدی و آقا حمید باکری که با جان و دل تشکر می کنم از آنها که بدون حمایت آنها این فیلم ساخته نمی شد. این هدیه برای همه عوامل فیلم است اما این جایزه را هدیه می کنم به همسرم که با صبرش حمایتم کرده است.

www.parsbarg.com


نقد فیلم : جشنواره فیلم فجر

علفزار

نقد فیلم های جشنواره فجر | بازپرس شجاعی که قفل درام دادگاهی را در amp;quot;علفزارamp;quot; می شکند

فیلم های درام دادگاهی که در هالیوود سابقه طولانی دارد، در سینمای ما نیز دست کم از دهه هفتاد آغاز شد. منظور از درام های دادگاهی فیلم هایی است که موضوع داستان با دادگاه، قضاوت و مسائل قضایی گره خورده است. پیشبرد داستان معطوف بهفراز و فرودها واتفاقاتی است که در فضای دادگاه و یا تصمیمات وکیل و قاضی گرفته می شود.

در چند سال اخیر درام های دادگاهی ما که در هالیوود با عنوان LEGAL MOVIE یا LAW MOVIE شناخته می شود، بیشتر از آنکه بخواهد داستان و ماجرایی جذاب را به پیش ببرد به سمت کشتی گرفتن با موضوعات فقهی و قضایی می رفت و آنها را برای مخاطب مسأله می کرد؛ شکلی کاملاً ضد مخاطبکه عموماً هم مورد توجه قرار نمی گرفت. این رویه پوسیده و خسته کننده که بعضاً به خاطر عدم اطلاعات درست قضایی و فقهی عوامل دچار مسائل زیادی هم می شد، با فیلم <<علفزار>> به بعد و قبل از خود تقسیم می شود.

<<علفزار>> ساخته کاظم دانشی، دارای درامی جذاب و قهرمانی است که ضمن اشاره به معضلات و مسائل موجود چه در حیطه خود دادگاه -اشاره به رانت و فساد درون آن- و یا میان بخشی از مردم، قهرمان شجاع و جسوری دارد که در مقابل فساد می ایستد. هرچه تا قبل از این فساد یک طرفه در سینما بود و هیچ فردی که بتواند همت آن را داشته باشد تا در مقابل فساد ایستادگی کند وجود نداشت، امیرحسین شفیعی با بازی خوب پژمان جمشیدی، این تابوی فرسوده و شبه روشنفکری را شکاند.

البته دوربین فیلم بعد از گذشت نیمی از زمان،مدام در حیاط و میان شاکیان و باقی در حال پرسه می شود. البته باید ما از حرف های در گوشی و خلوت های آنان باخبر شویم تا آسیب میان خانواده شهردار و متهمین را بشناسیم. آسیب هایی که بر اساس اتفاقات واقعی رخ داده و دردناک است و سینما این قابلیت را دارد تا این معضل و نتایج آن را برای هر دو بخش از جامعه -یکی طبقه مرفه بی درد و دیگری قشر آسیب پذیرحاشیه شهری- بیان کند. هر دو به سهم خود در این معضل شریک اند یکی بی بند و باری در دامش انداخته و دیگری گستاخی و حسرت. این دو مفهوم به صراحت بیان نمی شوند و اگر هم اشاراتی به آن می شود ضمنی است تا مخاطب خود به نتایج اخلاقی برسد. برعکس فیلم های پیش از این که تا این مفاهیم تلخ را در رخ مخاطب نترکاند دست بردار نبود و همین دست فرمان مخاطب را به اسم رویارویی با واقعیتآزار می داد.

از نکته در حال روایت دور نشویم؛ علت این پرسه زنی دوربین بیشتر به کمرنگ شدن نقش عروس خانواده شهردار با بازی سارا بهرامی است. او به عنوان نقش اصلی زن باید در روند ماجرا نقش بیشتری داشته باشد و اگرچه به عنوان نخ اصلی روایت حس می شود اما نباید نقش آفرینی اش در حاشیه برود. این حاشیه رفتن باعث می شود که روایت فیلم تا حدی مخدوش شودالبته تدوین تا حدی این خلأ را جبران کرده و داستان فیلم از دست نمی رود.

ماجرای دو زن و مرد معتاد در این میان بیشتر برای جلوه بخشی به قهرمان است. شفیعی در مورد پرونده باغ، نمی تواند به هیچ کس اعتماد کند و همه چیز باید دقیق بررسی شود. پرونده شوخی بردار نیست خصوصاً آنکه شهردار فاسد نیز بازپرس صریح را تحریک کرده که هرطور شده تا انتهای این پرونده را عادلانه و به دور از هرگونه قضاوت شخصی و رانتی پیش ببرد. برای همین اخلاق او تند و جدی است و با کسی شوخی ندارداگرچه همین روند او نیز برای اعتراف گرفتن از متهمین است. بنابراین داستان دختر و پسر معتاد به نظر می رسد که برای نشان دادن وجهه اخلاقی و انسانی این بازپرس باشد تا شکل حقیقی او در فیلم نشان داده شود.

آنچه که فیلم کم دارد جهان است. جهانی که بازپرس در درگیری با سرمنشأ فساد در اداره خود داشته باشد. دادستان این دادگاهظرفیت لازم برای بدمن را دارد اما گویا این بد بودن مرزی دارد که به آن چندان نزدیک نمی شود و همین باعث می شود که قهرمان جسور ما با تمام جذابیتش نتواند آن قدر بزرگ شود که در یک جهان قرار بگیرد. البته او کار بزرگی می کند اما شاید انتظار از دادستان با آن رویه و اخلاق خودپسندانه و منفعت طلبانه اش برای وجهه منفی بیشتر از این باشد.قهرمان دادگاهی درون سیستم باید رفتار قبیحانه امثال دادستان و شهردار را به رخ آنان بکشاند.

در هر حال دیکته نانوشته غلط ندارد و کاظم دانشی در اولین کار خود با تهیه کنندگی بهرام رادان فیلمی را ساخته که هم مخاطب پسند است و هم برای خواص جامعه حرف هایی دارد.

بعدتر در ایام اکران عمومی فیلم، درباره وجوه دیگر فیلم می توان صحبت کرد. البته یک سؤال باید اینجا پاسخ داده شود و آن اینکه وجه تسمیه<<علفزار>> که در پوستر فیلم به آن اشاره شده است چیست؟!

محمدباقر صنیعی منش

www.parsbarg.com


نقد فیلم : جشنواره فیلم فجر

علفزار

نقد فیلم های جشنواره فجر | بازپرس شجاعی که قفل درام دادگاهی را در amp;quot;علفزارamp;quot; می شکند

فیلم های درام دادگاهی که در هالیوود سابقه طولانی دارد، در سینمای ما نیز دست کم از دهه هفتاد آغاز شد. منظور از درام های دادگاهی فیلم هایی است که موضوع داستان با دادگاه، قضاوت و مسائل قضایی گره خورده است. پیشبرد داستان معطوف بهفراز و فرودها واتفاقاتی است که در فضای دادگاه و یا تصمیمات وکیل و قاضی گرفته می شود.

در چند سال اخیر درام های دادگاهی ما که در هالیوود با عنوان LEGAL MOVIE یا LAW MOVIE شناخته می شود، بیشتر از آنکه بخواهد داستان و ماجرایی جذاب را به پیش ببرد به سمت کشتی گرفتن با موضوعات فقهی و قضایی می رفت و آنها را برای مخاطب مسأله می کرد؛ شکلی کاملاً ضد مخاطبکه عموماً هم مورد توجه قرار نمی گرفت. این رویه پوسیده و خسته کننده که بعضاً به خاطر عدم اطلاعات درست قضایی و فقهی عوامل دچار مسائل زیادی هم می شد، با فیلم <<علفزار>> به بعد و قبل از خود تقسیم می شود.

<<علفزار>> ساخته کاظم دانشی، دارای درامی جذاب و قهرمانی است که ضمن اشاره به معضلات و مسائل موجود چه در حیطه خود دادگاه -اشاره به رانت و فساد درون آن- و یا میان بخشی از مردم، قهرمان شجاع و جسوری دارد که در مقابل فساد می ایستد. هرچه تا قبل از این فساد یک طرفه در سینما بود و هیچ فردی که بتواند همت آن را داشته باشد تا در مقابل فساد ایستادگی کند وجود نداشت، امیرحسین شفیعی با بازی خوب پژمان جمشیدی، این تابوی فرسوده و شبه روشنفکری را شکاند.

البته دوربین فیلم بعد از گذشت نیمی از زمان،مدام در حیاط و میان شاکیان و باقی در حال پرسه می شود. البته باید ما از حرف های در گوشی و خلوت های آنان باخبر شویم تا آسیب میان خانواده شهردار و متهمین را بشناسیم. آسیب هایی که بر اساس اتفاقات واقعی رخ داده و دردناک است و سینما این قابلیت را دارد تا این معضل و نتایج آن را برای هر دو بخش از جامعه -یکی طبقه مرفه بی درد و دیگری قشر آسیب پذیرحاشیه شهری- بیان کند. هر دو به سهم خود در این معضل شریک اند یکی بی بند و باری در دامش انداخته و دیگری گستاخی و حسرت. این دو مفهوم به صراحت بیان نمی شوند و اگر هم اشاراتی به آن می شود ضمنی است تا مخاطب خود به نتایج اخلاقی برسد. برعکس فیلم های پیش از این که تا این مفاهیم تلخ را در رخ مخاطب نترکاند دست بردار نبود و همین دست فرمان مخاطب را به اسم رویارویی با واقعیتآزار می داد.

از نکته در حال روایت دور نشویم؛ علت این پرسه زنی دوربین بیشتر به کمرنگ شدن نقش عروس خانواده شهردار با بازی سارا بهرامی است. او به عنوان نقش اصلی زن باید در روند ماجرا نقش بیشتری داشته باشد و اگرچه به عنوان نخ اصلی روایت حس می شود اما نباید نقش آفرینی اش در حاشیه برود. این حاشیه رفتن باعث می شود که روایت فیلم تا حدی مخدوش شودالبته تدوین تا حدی این خلأ را جبران کرده و داستان فیلم از دست نمی رود.

ماجرای دو زن و مرد معتاد در این میان بیشتر برای جلوه بخشی به قهرمان است. شفیعی در مورد پرونده باغ، نمی تواند به هیچ کس اعتماد کند و همه چیز باید دقیق بررسی شود. پرونده شوخی بردار نیست خصوصاً آنکه شهردار فاسد نیز بازپرس صریح را تحریک کرده که هرطور شده تا انتهای این پرونده را عادلانه و به دور از هرگونه قضاوت شخصی و رانتی پیش ببرد. برای همین اخلاق او تند و جدی است و با کسی شوخی ندارداگرچه همین روند او نیز برای اعتراف گرفتن از متهمین است. بنابراین داستان دختر و پسر معتاد به نظر می رسد که برای نشان دادن وجهه اخلاقی و انسانی این بازپرس باشد تا شکل حقیقی او در فیلم نشان داده شود.

آنچه که فیلم کم دارد جهان است. جهانی که بازپرس در درگیری با سرمنشأ فساد در اداره خود داشته باشد. دادستان این دادگاهظرفیت لازم برای بدمن را دارد اما گویا این بد بودن مرزی دارد که به آن چندان نزدیک نمی شود و همین باعث می شود که قهرمان جسور ما با تمام جذابیتش نتواند آن قدر بزرگ شود که در یک جهان قرار بگیرد. البته او کار بزرگی می کند اما شاید انتظار از دادستان با آن رویه و اخلاق خودپسندانه و منفعت طلبانه اش برای وجهه منفی بیشتر از این باشد.قهرمان دادگاهی درون سیستم باید رفتار قبیحانه امثال دادستان و شهردار را به رخ آنان بکشاند.

در هر حال دیکته نانوشته غلط ندارد و کاظم دانشی در اولین کار خود با تهیه کنندگی بهرام رادان فیلمی را ساخته که هم مخاطب پسند است و هم برای خواص جامعه حرف هایی دارد.

بعدتر در ایام اکران عمومی فیلم، درباره وجوه دیگر فیلم می توان صحبت کرد. البته یک سؤال باید اینجا پاسخ داده شود و آن اینکه وجه تسمیه<<علفزار>> که در پوستر فیلم به آن اشاره شده است چیست؟!

محمدباقر صنیعی منش

www.parsbarg.com


نقد فیلم : برف آخر ؛ لایه های دروغ

نقد فیلم های جشنواره فجر | amp;quot;برف آخرamp;quot; بیش از حرف به تصویر اتکا دارد / amp;quot;لایه های دروغamp;quot; جایی در ایدئولوژی فجر ندارد

برف آخر

برف آخر تا اینجا جشنواره ای ترین فیلم امسال بود. به نظر می آید که ساز و کار جشنواره که به سمت انتخاب آثار متنوع رفته است تا بدین جا فقط همین ت را عملی کرده است یعنی ت دیدن از هر ژانر یک فیلم را. برف آخر هم همین حکایت را دارد. میان درام های شاه پیرنگی گوناگون، حالا درام خرده پیرنگی می بینیم که داستان را کم رنگ می کند و تنوع ژانر را به حداکثر می رساند.

برف آخر درباره شخصیتی به نام دکتر است که می خواهد تنها زندگی کند. دامپزشک است اما شکار می کند و همین شکار کردن نقطه ضعف اوست. باید دانست که فیلمنامه نویسان ما دو ترفند نوشتن را به خوبی رعایت می کنند؛ ترفند هایی که در برف آخر به حد قابل قبول خود رسیده است. یکی دو راهی که در برابر شخصیت اصلی قرار می دهند و دومی نیز مسئله ضعف کاراکتر است که در احوال شخصی آنها هویدا و تبدیل به هامارتیای آنها شده و در انتخابشان تأثیر می گذارد. این ضعف و این دوراهی، به عنوان دو تکنیک، حالا در برف آخر نیز دیده می شوند. دکتر میان کمک کردن به یک گرگ و کمک کردن به دوستش باید مسیری پر پیچ و خم را برود و از سوی دیگر تنهایی اش و فقدان دیگری در روابط و تصمیماتش تأثیر می گذارد. فیلمنامه اثر با وجود کم رنگی اش اما درست چیدمان شده است و کارگردان تصمیم گرفته تا این فیلمنامه در ظاهر کم رنگ و حتی کوتاه را به اثری سینمایی و زبانی تصویری تبدیل کند. تصویری کردن متن در سینما یک چیز است و به زبان تصویری سخن گفتن و نشانه گذاری کردن چیز دیگر.

برف آخر یکی از نمونه هایی است که تلاش کرده است تصویر را در سینما ببیند، تصویری داستان بگوید و حس ایجاد کند. فیلم در تمپوی خود کُند می شود اما ریتمی درست را در نسبت با شخصیت و مکان دنبال می کندو نشانه های تصویری را جایگزین دیالوگ می کند تا بتواند قصه اش را در فضایی سرد با همان نشانه های سرد بیان کند. داستان ساده ای هم دارد اما تأثیر سینمای بیلگه جیلان یا حتی سینمای اسکاندیناوی و . باعث شده است تا طریقی که کارگردان برای روایت می چیند بیش از حرف به تصویر اتکا کند. بیش از کلام و کلمات به سمت و سوی نشانه ها برود و تضاد را در همین عناصر مشخص کند.

گرگ و گوسفند؛ تولد و عشق و نور و ظلمت به عنوان نشانه هایی که می تواند بیانگری کرده و حس ایجاد کند به کرّات در فیلم دیده می شود. عوامل متضاد طبیعی و تماتیک که هر دو به کار فیلمساز می آید. درست در زمانی که باید کاراکتر اصلی به دنبال امید بگردد یک زنبور عسل در شیشه عسل زنده می ماند و یک گرگ او را در کولاک و سرما نجات می دهد. این وجوه از اثر است که می تواند عناصر طبیعی را به کار گیرد تا به جای بیان بیرونی، بیانی درونی داشته باشد.

اما برف آخر با وجود تمام تلاش هایش می تواند صحنه هایی را حذف کند، می تواند گاه خرده داستان ها و میزانسن هایی را دقیق تر به کار بگیرد. در واقع منطق روایی اثر می کوشد تا درامی واقعگرا را به مخاطب هدیه بدهد اما این درام واقعگرا به دال و مدلول های مربوط به جهان بیرونی نیز نیاز دارد که در برهه هایی گوناگون از کار به کار بسته نمی شود و شبکه استدلالی دقیقی را نمی سازد. مرگ خورشید، زدن به دل کوهستان با وجود سرما و مقدمه ها و عواقب این ماجرا باید در شبکه ای مستدل تر برگزار می شد که فیلم متأسفانه گاهی فاقد این استدلال و منطق است.

لایه های دروغ

اگر بگوییم چه فیلمی نباید در جشنواره اکران می شد بی شک باید از لایه های دروغ نام برد. غیر جشنواره ای ترین فیلم این سال های جشنواره فجر. لایه های دروغ از دو منظر قابل بحث است. اولین منظر اینکه آیا با نگاه فرمال به عناصر فیلم های اکشن فیلم قابل قبولی شده است یا نه. و دوم اینکه این فیلم برای سرگرمی ساخته شده و مناسب جشنواره ای رقابتی هست یا نه؟ و اصلا چرا فیلمی که سرگرمی است برای جشنواره انتخاب می شود؟!

شاید مورد دوم را باید با اهمیت تر جلوه داد زیرا این مسئله است که رأی بازبین ها را مشخص کرده است. بازبین هایی که گویا، همچون سطور اول این یادداشت که متذکر شدیم،تنها و تنها به فکر تنوع آثار و ژانر ها بودند و کیفیت را فدای تنوع کرده اند. اساساً هنگامی که جشنواره ای با معیار اهمیت دادن به آثار هنری در عرصه فیلمسازی برگزار می شود، لایه های دروغ در آن جایی نخواهد داشت، از سوی دیگر اگر جشنواره فجر را با یک فرض یک جشنواره ایدئولوژیک بدانیم، باز هم لایه های دروغ جایی در آن ندارد، زیرا فیلم فاقد چنین نظرگاه هایی است و هدف اول و آخرش لذت بردن از اکشن و سرگرمی است.

حالا به سؤال اول می رسیم. اینکه عناصر فرمال اکشن در این فیلم دیده می شوند؟! از منظر ساخت صحنه های زد و خورد و مواجهه قهرمانان با بدمن ها، پاسخ مثبت است. کیفیت ساخت صحنه های اکشن زد و خورد به خوبی از آب در آمده و بی شک از سطح اکشن سینمای ایران بالاتر است و گاه نیز بین المللی است. اما سینمای اکشن فقط اینها نیست. سینمای اکشن دارای قهرمانی است که برای رسیدن به اهدافش انگیزه های قدرتمندی می خواهد و شخصیت های شرور دارای انگیزه نیز در برابر او قرار می گیرند و البته که این انگیزه ها در هر کدام از این قطب ها باید دارای مقدمه و داستان مقدماتی گیرا و قابل توجهی باشد که هیجان مخاطب را برانگیزد و او را به دنبال کردن اثر وادار کند. از سوی دیگر نیز در شخصیت پردازی قهرمان اکشن عقبه ای درباره شگردهای خفته قهرمان وجود دارد که هنگام آشکار شدن باعث غافلگیری می شود و این شگردها بی شک در شبکه ای استدلالی و قوی قرار می گیرد و داستانی دارد.

با این اوصاف لایه های دروغ چیزی است در سطح اکشن های درجه دو یا سه، با صحنه هایی گاه با اجرای خوب و فیلمنامه ای در حد پایین و پایین تر از سطح کیفیت یک فیلمنامه درجه سوم.

سید سعید هاشم زاده

http://www.parsbarg.com/


نقد فیلم : برف آخر ؛ لایه های دروغ

نقد فیلم های جشنواره فجر | amp;quot;برف آخرamp;quot; بیش از حرف به تصویر اتکا دارد / amp;quot;لایه های دروغamp;quot; جایی در ایدئولوژی فجر ندارد

برف آخر

برف آخر تا اینجا جشنواره ای ترین فیلم امسال بود. به نظر می آید که ساز و کار جشنواره که به سمت انتخاب آثار متنوع رفته است تا بدین جا فقط همین ت را عملی کرده است یعنی ت دیدن از هر ژانر یک فیلم را. برف آخر هم همین حکایت را دارد. میان درام های شاه پیرنگی گوناگون، حالا درام خرده پیرنگی می بینیم که داستان را کم رنگ می کند و تنوع ژانر را به حداکثر می رساند.

برف آخر درباره شخصیتی به نام دکتر است که می خواهد تنها زندگی کند. دامپزشک است اما شکار می کند و همین شکار کردن نقطه ضعف اوست. باید دانست که فیلمنامه نویسان ما دو ترفند نوشتن را به خوبی رعایت می کنند؛ ترفند هایی که در برف آخر به حد قابل قبول خود رسیده است. یکی دو راهی که در برابر شخصیت اصلی قرار می دهند و دومی نیز مسئله ضعف کاراکتر است که در احوال شخصی آنها هویدا و تبدیل به هامارتیای آنها شده و در انتخابشان تأثیر می گذارد. این ضعف و این دوراهی، به عنوان دو تکنیک، حالا در برف آخر نیز دیده می شوند. دکتر میان کمک کردن به یک گرگ و کمک کردن به دوستش باید مسیری پر پیچ و خم را برود و از سوی دیگر تنهایی اش و فقدان دیگری در روابط و تصمیماتش تأثیر می گذارد. فیلمنامه اثر با وجود کم رنگی اش اما درست چیدمان شده است و کارگردان تصمیم گرفته تا این فیلمنامه در ظاهر کم رنگ و حتی کوتاه را به اثری سینمایی و زبانی تصویری تبدیل کند. تصویری کردن متن در سینما یک چیز است و به زبان تصویری سخن گفتن و نشانه گذاری کردن چیز دیگر.

برف آخر یکی از نمونه هایی است که تلاش کرده است تصویر را در سینما ببیند، تصویری داستان بگوید و حس ایجاد کند. فیلم در تمپوی خود کُند می شود اما ریتمی درست را در نسبت با شخصیت و مکان دنبال می کندو نشانه های تصویری را جایگزین دیالوگ می کند تا بتواند قصه اش را در فضایی سرد با همان نشانه های سرد بیان کند. داستان ساده ای هم دارد اما تأثیر سینمای بیلگه جیلان یا حتی سینمای اسکاندیناوی و . باعث شده است تا طریقی که کارگردان برای روایت می چیند بیش از حرف به تصویر اتکا کند. بیش از کلام و کلمات به سمت و سوی نشانه ها برود و تضاد را در همین عناصر مشخص کند.

گرگ و گوسفند؛ تولد و عشق و نور و ظلمت به عنوان نشانه هایی که می تواند بیانگری کرده و حس ایجاد کند به کرّات در فیلم دیده می شود. عوامل متضاد طبیعی و تماتیک که هر دو به کار فیلمساز می آید. درست در زمانی که باید کاراکتر اصلی به دنبال امید بگردد یک زنبور عسل در شیشه عسل زنده می ماند و یک گرگ او را در کولاک و سرما نجات می دهد. این وجوه از اثر است که می تواند عناصر طبیعی را به کار گیرد تا به جای بیان بیرونی، بیانی درونی داشته باشد.

اما برف آخر با وجود تمام تلاش هایش می تواند صحنه هایی را حذف کند، می تواند گاه خرده داستان ها و میزانسن هایی را دقیق تر به کار بگیرد. در واقع منطق روایی اثر می کوشد تا درامی واقعگرا را به مخاطب هدیه بدهد اما این درام واقعگرا به دال و مدلول های مربوط به جهان بیرونی نیز نیاز دارد که در برهه هایی گوناگون از کار به کار بسته نمی شود و شبکه استدلالی دقیقی را نمی سازد. مرگ خورشید، زدن به دل کوهستان با وجود سرما و مقدمه ها و عواقب این ماجرا باید در شبکه ای مستدل تر برگزار می شد که فیلم متأسفانه گاهی فاقد این استدلال و منطق است.

لایه های دروغ

اگر بگوییم چه فیلمی نباید در جشنواره اکران می شد بی شک باید از لایه های دروغ نام برد. غیر جشنواره ای ترین فیلم این سال های جشنواره فجر. لایه های دروغ از دو منظر قابل بحث است. اولین منظر اینکه آیا با نگاه فرمال به عناصر فیلم های اکشن فیلم قابل قبولی شده است یا نه. و دوم اینکه این فیلم برای سرگرمی ساخته شده و مناسب جشنواره ای رقابتی هست یا نه؟ و اصلا چرا فیلمی که سرگرمی است برای جشنواره انتخاب می شود؟!

شاید مورد دوم را باید با اهمیت تر جلوه داد زیرا این مسئله است که رأی بازبین ها را مشخص کرده است. بازبین هایی که گویا، همچون سطور اول این یادداشت که متذکر شدیم،تنها و تنها به فکر تنوع آثار و ژانر ها بودند و کیفیت را فدای تنوع کرده اند. اساساً هنگامی که جشنواره ای با معیار اهمیت دادن به آثار هنری در عرصه فیلمسازی برگزار می شود، لایه های دروغ در آن جایی نخواهد داشت، از سوی دیگر اگر جشنواره فجر را با یک فرض یک جشنواره ایدئولوژیک بدانیم، باز هم لایه های دروغ جایی در آن ندارد، زیرا فیلم فاقد چنین نظرگاه هایی است و هدف اول و آخرش لذت بردن از اکشن و سرگرمی است.

حالا به سؤال اول می رسیم. اینکه عناصر فرمال اکشن در این فیلم دیده می شوند؟! از منظر ساخت صحنه های زد و خورد و مواجهه قهرمانان با بدمن ها، پاسخ مثبت است. کیفیت ساخت صحنه های اکشن زد و خورد به خوبی از آب در آمده و بی شک از سطح اکشن سینمای ایران بالاتر است و گاه نیز بین المللی است. اما سینمای اکشن فقط اینها نیست. سینمای اکشن دارای قهرمانی است که برای رسیدن به اهدافش انگیزه های قدرتمندی می خواهد و شخصیت های شرور دارای انگیزه نیز در برابر او قرار می گیرند و البته که این انگیزه ها در هر کدام از این قطب ها باید دارای مقدمه و داستان مقدماتی گیرا و قابل توجهی باشد که هیجان مخاطب را برانگیزد و او را به دنبال کردن اثر وادار کند. از سوی دیگر نیز در شخصیت پردازی قهرمان اکشن عقبه ای درباره شگردهای خفته قهرمان وجود دارد که هنگام آشکار شدن باعث غافلگیری می شود و این شگردها بی شک در شبکه ای استدلالی و قوی قرار می گیرد و داستانی دارد.

با این اوصاف لایه های دروغ چیزی است در سطح اکشن های درجه دو یا سه، با صحنه هایی گاه با اجرای خوب و فیلمنامه ای در حد پایین و پایین تر از سطح کیفیت یک فیلمنامه درجه سوم.

سید سعید هاشم زاده

http://www.parsbarg.com/


نقد فیلم - ملاقات خصوصی ، ماهان

نقد فیلم های جشنواره فجر |ملاقات خصوصی و ماهان: دو فیلم با یک بلیط

اصطلاح دو فیلم با یک بلیط مربوط به دوره های تاریخی است که برخی از سینماها، نمی توانستند هزینه خود در بیاورند بنابر این یک فیلم پرفروش را درکنار یک فیلم کم فروش قرار می دادند و با یک بلیط این دو اثر را کنار هم اکران می کردند. شاید این توصیف مناسب تر باشد که در این دوره یک فیلم کم اهمیت کنار یک فیلم پر اهمیت قرار می گرفت تا فیلم کم اهمیت تر نیز دیده شود یا بالاخره رنگ و روی اکران را به خود ببیند. حالا جشنواره هم شده است دو فیلم با یک بلیط. ما شاهد فیلم هایی هستیم که به هیچ عنوان فیلم جشنواره ای نیستند. نه در کیفیت، نه در اهمیت شان و نه در هیچ پارامتر دیگری. دیروز همچون روز قبل اوضاع همین بود. فیلمی که به نسبت برای جشنواره مناسب است و فیلمی که هیچ نسبتی با جشنواره ندارد و نمی دانیم چرا باید به اکران در بیاید. ماهان حتی از فیلمی نظیر لایه های دروغ نیز کم ارزش تر و بی کیفیت تر بود و این باعث شد تا منتقدان برای اولین بار سالن را ترک کنند و فقط به دست زدن و قهقهه کردن راضی نباشند.

*ملاقات خصوصی

ملاقات خصوصی ایده داستانی بدیع و تازه ای دارد. ایده مردهای زندانی که با ازدواج شان با دختران و ن خارج از کشور، آنها را وادار می کنند تا مواد مخدر را به زندان بیاورند. و این مواد به 4 برابر قیمت خود در زندان بفروش می رسد. فیلم با لحن یک درام خانوادگی آغاز می شوددرامی که قرار است زندگی فلاکت بار افراد یک خانواده را در آن ببینیم. مادر و دختری که عطاری را اداره می کنند تا بتوانند زندگی و معاش خانواده را بگذرانند و تأمین کنند. از سوی دیگر پدر آنها زندانی است و برادرشان نیز خلاف کاری فراری محسوب می شود. ارتباط پدر از داخل زندان یک واسطه دیگر را نیز از میان زندانی ها با خود همراه دارد و آن فرهاد جوان زندانی است که عاشق دختر خانواده، پروانه می شود. درام عاشقانه شروع به کار می کند،ایده ای خوب که می تواند رابطه و دوری آدمی بیرون و درون یک زندان را به تصویر بکشد. این ارتباط از دور ریتم و فضای فیلم را متفاوت می کند اما لایه دوم فیلم از همین جا خود را نمایان می کند و آن مسئله مواد مخدر است و ورود مواد به زندان توسط ن زندانی ها.

این موضوع فیلم را به سمت و سوی دیگر می لغزاند. سمت و سویی که می شناسیم و دیده ایم و تقریبا از آن سیر هستیم. حداقل از سیر چنین موضوعی و نه از ایده آن. داستان در یک سوم پایانی دغدغه یک زن و شوهر و خانواده در ارتباط با مواد است دغدغه ای که بارها دیده ایم. و فکر می کنم نکته مهم در اثر بازیگران آن هستند که با تکرار رویه پیشین نتوانستند اجرایی متفاوت و دارای تغییر را از خود نشان دهند تا تبدیل به شخصیت هایی قابل باور گردند و سپس موقعیت را قابل باور کنند.

پریناز ایزدیار در چنین شمایلی ظاهر می شود و خود را تکرار می کند. هوتن شکیبا نیز در نقش پسری که به جبر در گروهی خلاف افتاده است باز هم ما را به یاد فیلم های قبلی اش می اندازد. و این یادآوری ها فاصله تماشاگر با اثر را می کاهد. از سوی دیگر اما عاقبت اخلاقی که فیلم به ما گوشزد می کندبدون در نظر گرفتن حواشی اتفاق می افتد. حواشی که موجب می شد تا فرهاد، نتواند خود تصمیم گیرد و در زندان تحت فرمان بسیاری غیر از خود بود.

تماس داخل و خارج از زندان هم از نکات جالب ملاقات خصوصی است. چنانچه گویی هر زمان زندانی می تواند با بیرون از زندان رابطه برقرار کند و موبایل امری عادی در زندان است. در صورتی که خود بدست آوردن موبایل از آغاز ماجرا تا پایان لو رفتن باند می توانست تبدیل به یک گره می شود.

ملاقات خصوصی می توانست با پرداختی دگرگونه ایده تازه خود را بسط و گسترش دهد و در اجرا و انتخاب بازیگر نیز باعث ارتقای کیفی فیلم گردد اما فیلم تا نمایش یک درام عاشقانه / خانوادگی پیش می رود و در همین نقطه و با یک پیام اخلاقی و بدون ترسیم تبعاتش به پایان می رسد.

* ماهان

ماهان فیلم نیست. یک بیانیه اخلاقی دبستانی است درباره سرطان. یک داستانک کودکانه و کلیشه ای یا حتی بدتر، یک تمرین کلاسی هنرستانی. فیلم هایی وجود دارند که پیش از عرصه نقد قرار می گیرند. درواقع آنها قبل از نقد هستند،ماقبل نقد. نقد کردن درباره آنها، گویی باز تعریف تمام پارامترها سینمایی و بدیهیات است. و البته که از گفتن بدیهیات گریزی نیست. اینجا روی نقد باید به سمت هیأت بازبین باشد. به سمت هیأتی که چیزی به عنوان ارزش سینمایی یک اثر را فدای محتوای آن و شعارهای اخلاقی دبستانی اش کرده است. چیزی که بیش از اندازه بر این خشم می افزاید عدم دخالت دبیر جشنواره و بازبینی نکردن فیلم ها از سمت و سوی خودش است. ماجرا درباره فیلم ماهان به شکلی فرامتنی باید دنبال شود و توسط اهالی رسانه و منتقدان مطرح گردد. ماهان مشتی نمونه خروار است. مشتی که می گوید چرا باید جشنواره را با این آثار نازل پر کرد و ارزش کیفی فیلم و دسته آثاری که انتخاب شده اند را پایین آورد. اثری بهتر از این برای پذیرفتن وجود نداشت؟! یا اینکهباید این محتوازدگی در میان داوران دیده می شد!؟

ماهان جایی برای بحث نمی گذارد و در برابر آن بدیهیات قرار می گیرند؛چاره ای نیست. از دست ماهان باید به شناخت دوباره بدیهیات پناه برد. یعنی از متن تا اجرا. از بازیگری تا دوربین و دیالوگ و میزانسن و هر آنچه که فیلم هست و ماهان نیست.

سیدسعید هاشم زاده

www.parsbarg.com


نقد فیلم - ملاقات خصوصی ، ماهان

نقد فیلم های جشنواره فجر |ملاقات خصوصی و ماهان: دو فیلم با یک بلیط

اصطلاح دو فیلم با یک بلیط مربوط به دوره های تاریخی است که برخی از سینماها، نمی توانستند هزینه خود در بیاورند بنابر این یک فیلم پرفروش را درکنار یک فیلم کم فروش قرار می دادند و با یک بلیط این دو اثر را کنار هم اکران می کردند. شاید این توصیف مناسب تر باشد که در این دوره یک فیلم کم اهمیت کنار یک فیلم پر اهمیت قرار می گرفت تا فیلم کم اهمیت تر نیز دیده شود یا بالاخره رنگ و روی اکران را به خود ببیند. حالا جشنواره هم شده است دو فیلم با یک بلیط. ما شاهد فیلم هایی هستیم که به هیچ عنوان فیلم جشنواره ای نیستند. نه در کیفیت، نه در اهمیت شان و نه در هیچ پارامتر دیگری. دیروز همچون روز قبل اوضاع همین بود. فیلمی که به نسبت برای جشنواره مناسب است و فیلمی که هیچ نسبتی با جشنواره ندارد و نمی دانیم چرا باید به اکران در بیاید. ماهان حتی از فیلمی نظیر لایه های دروغ نیز کم ارزش تر و بی کیفیت تر بود و این باعث شد تا منتقدان برای اولین بار سالن را ترک کنند و فقط به دست زدن و قهقهه کردن راضی نباشند.

*ملاقات خصوصی

ملاقات خصوصی ایده داستانی بدیع و تازه ای دارد. ایده مردهای زندانی که با ازدواج شان با دختران و ن خارج از کشور، آنها را وادار می کنند تا مواد مخدر را به زندان بیاورند. و این مواد به 4 برابر قیمت خود در زندان بفروش می رسد. فیلم با لحن یک درام خانوادگی آغاز می شوددرامی که قرار است زندگی فلاکت بار افراد یک خانواده را در آن ببینیم. مادر و دختری که عطاری را اداره می کنند تا بتوانند زندگی و معاش خانواده را بگذرانند و تأمین کنند. از سوی دیگر پدر آنها زندانی است و برادرشان نیز خلاف کاری فراری محسوب می شود. ارتباط پدر از داخل زندان یک واسطه دیگر را نیز از میان زندانی ها با خود همراه دارد و آن فرهاد جوان زندانی است که عاشق دختر خانواده، پروانه می شود. درام عاشقانه شروع به کار می کند،ایده ای خوب که می تواند رابطه و دوری آدمی بیرون و درون یک زندان را به تصویر بکشد. این ارتباط از دور ریتم و فضای فیلم را متفاوت می کند اما لایه دوم فیلم از همین جا خود را نمایان می کند و آن مسئله مواد مخدر است و ورود مواد به زندان توسط ن زندانی ها.

این موضوع فیلم را به سمت و سوی دیگر می لغزاند. سمت و سویی که می شناسیم و دیده ایم و تقریبا از آن سیر هستیم. حداقل از سیر چنین موضوعی و نه از ایده آن. داستان در یک سوم پایانی دغدغه یک زن و شوهر و خانواده در ارتباط با مواد است دغدغه ای که بارها دیده ایم. و فکر می کنم نکته مهم در اثر بازیگران آن هستند که با تکرار رویه پیشین نتوانستند اجرایی متفاوت و دارای تغییر را از خود نشان دهند تا تبدیل به شخصیت هایی قابل باور گردند و سپس موقعیت را قابل باور کنند.

پریناز ایزدیار در چنین شمایلی ظاهر می شود و خود را تکرار می کند. هوتن شکیبا نیز در نقش پسری که به جبر در گروهی خلاف افتاده است باز هم ما را به یاد فیلم های قبلی اش می اندازد. و این یادآوری ها فاصله تماشاگر با اثر را می کاهد. از سوی دیگر اما عاقبت اخلاقی که فیلم به ما گوشزد می کندبدون در نظر گرفتن حواشی اتفاق می افتد. حواشی که موجب می شد تا فرهاد، نتواند خود تصمیم گیرد و در زندان تحت فرمان بسیاری غیر از خود بود.

تماس داخل و خارج از زندان هم از نکات جالب ملاقات خصوصی است. چنانچه گویی هر زمان زندانی می تواند با بیرون از زندان رابطه برقرار کند و موبایل امری عادی در زندان است. در صورتی که خود بدست آوردن موبایل از آغاز ماجرا تا پایان لو رفتن باند می توانست تبدیل به یک گره می شود.

ملاقات خصوصی می توانست با پرداختی دگرگونه ایده تازه خود را بسط و گسترش دهد و در اجرا و انتخاب بازیگر نیز باعث ارتقای کیفی فیلم گردد اما فیلم تا نمایش یک درام عاشقانه / خانوادگی پیش می رود و در همین نقطه و با یک پیام اخلاقی و بدون ترسیم تبعاتش به پایان می رسد.

* ماهان

ماهان فیلم نیست. یک بیانیه اخلاقی دبستانی است درباره سرطان. یک داستانک کودکانه و کلیشه ای یا حتی بدتر، یک تمرین کلاسی هنرستانی. فیلم هایی وجود دارند که پیش از عرصه نقد قرار می گیرند. درواقع آنها قبل از نقد هستند،ماقبل نقد. نقد کردن درباره آنها، گویی باز تعریف تمام پارامترها سینمایی و بدیهیات است. و البته که از گفتن بدیهیات گریزی نیست. اینجا روی نقد باید به سمت هیأت بازبین باشد. به سمت هیأتی که چیزی به عنوان ارزش سینمایی یک اثر را فدای محتوای آن و شعارهای اخلاقی دبستانی اش کرده است. چیزی که بیش از اندازه بر این خشم می افزاید عدم دخالت دبیر جشنواره و بازبینی نکردن فیلم ها از سمت و سوی خودش است. ماجرا درباره فیلم ماهان به شکلی فرامتنی باید دنبال شود و توسط اهالی رسانه و منتقدان مطرح گردد. ماهان مشتی نمونه خروار است. مشتی که می گوید چرا باید جشنواره را با این آثار نازل پر کرد و ارزش کیفی فیلم و دسته آثاری که انتخاب شده اند را پایین آورد. اثری بهتر از این برای پذیرفتن وجود نداشت؟! یا اینکهباید این محتوازدگی در میان داوران دیده می شد!؟

ماهان جایی برای بحث نمی گذارد و در برابر آن بدیهیات قرار می گیرند؛چاره ای نیست. از دست ماهان باید به شناخت دوباره بدیهیات پناه برد. یعنی از متن تا اجرا. از بازیگری تا دوربین و دیالوگ و میزانسن و هر آنچه که فیلم هست و ماهان نیست.

سیدسعید هاشم زاده

www.parsbarg.com


نقد فیلم - جشنواره فیلم فجر 1400
بی مادر و دسته دختران
نقد فیلم  های جشنواره فجر | سادگی در برابر پیچیدگی: بی مادر و دسته دختران

"بی مادر" فقدان یک نکته بدیهی دیگر را نیز برای ما یادآوری می کند و آن نقطه نتیجه گیری است. "دسته دختران" هم در یک هدف خلاصه می شود و آن رساندن مهمات و کمک به خط است.

"بی مادر" یک فیلم کوتاه معمولی است که نتوانسته در قامت یک فیلم بلند کار کند. فیلم بلند موماتی می خواهد که بی مادر فاقد آنهاست. اگر فیلم کوتاه می تواند براساس پتانسیل یک موقعیت ساخته و پرداخته شود و حاوی یک یا دو حادثه در آن موقعیت باشد؛ اما فیلم بلند باید این حوادث و گره ها را گسترش داده و شخصیت ها را در راستای آن تعریف، در اصل اجبار قرار دهد و آنها را در آزمون و خطا بگذارد.

دقیقاً عناصری که بی مادر ندارد. موقعیت اصلی بی مادر در واقع بحث رحم اجاره ای در قبال یک عمل کلیوی است. این معاوضه و معامله، تمام خاصیت فیلم است در صورتی که فیلم باید به درون شخصیت ها بلغزد و این لغزش و طرح مسئله لایه به لایه هر کدام از شخصیت ها که نباید بی نسبت به شغل و درگیری عاطفی شان باشد، به کلیشه ای ترین شکل ممکن برگزار می شود و به همین دلیل است که موقعیت را در چهارچوب پرداختی به مثابه و اندازه فیلم کوتاه نگه می دارد.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

اگر در ایده پردازی داستانی و سیر حرکتی یک شخصیت فقیر تنها این مسئله مدنظرمان باشد که او محتاج پول است، شخصیت و موقعیت مان با سَر زمین می خورد چون این ایده اگر همراه با روند خلاقه یا انگیزه فرعی نباشد همان کلیشه تکراری فقیر و غنی را رقم می زند. نکته ای که بی مادر به شدت دچار آن است. فیلم به جای اینکه رابطه و انگیزه آنها را بسازد به مضمون می پردازد.

به جای اینکه پی او وی داشته باشد یا دیدگاه ناظری که شخصیت ها را منظم و درگیرکننده بسط بدهد، سعی می کند بر مسئله فقیر و غنی تأکید کرده و کیفیت داستان پردازی را نزول دهد. بیایید ظریف تر به این نزول کیفیت داستانی بپردازیم. درام پیش بینی شده درام شکست خورده است. اگر لحظه ای مخاطب این مسئله را پیش بینی کند که حرکت بعدی و حتی نهایی کاراکتر چیست در واقع درام هیچ روند خلاقه و مضمون تازه ای را ارائه نداده است.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

همان طور که درباره شخصیت پژمان جمشیدی به عنوان برادر کسی که رحم را اجاره داده است، همین پیش بینی انجام و ارائه می شود. این پیش بینی درباره درگیری عاطفی دکتر و مه روز نیز اتفاق می افتد؛ همان طور که درباره حسادت زن دکتر با بازی میترا حجار و باقی حوادث. این پیش بینی ها در نتیجه یک مسابقه میان مخاطبان باهوش یا منتقدان زبر دست نیست، بلکه بحث بدیهیات ترسیم و شکل گیری یک داستان است و مربوط به مراجعه مخاطب به داستان هایی این چنینی است که پیش از این به آنها برخورده و آنها را به شکلی شابلونی و قالبیشنیده است.

بی مادر فقدان یک نکته بدیهی دیگر را نیز برای ما یادآوری می کند و آن نقطه نتیجه گیری است. نقطه ای که در آن تحول شخصیت یا چرخش آن یا اصلاً انسجام تصمیم گیری اش و اصرارش بر انگیزه ای که داشته باید مستدل و قابل قبول باشد. باید بنا بر شناسنامه ای که فیلمساز از کاراکتر برای ما ساخته است، بتوانیم قبول کنیم که اکت نهایی باید این گونه انجام می گرفت. در بی مادر اما اکت نهایی فاقد استدلال است و در دنباله تصمیم گیری و احوالات شخصیت محوری داستان نیست.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

دسته دختران

دسته دختران نه سمفونی پایداری و مقاومت است و نه رجوع و پرداخت به مبارزین. دسته دختران سمفونی خمپاره هاست. و چیزی غیر از آن نیست. چرا خمپاره ها نقش اساسی را در فیلم بازی می کنند؟! چون کاراکترها و جغرافیایی که در آن قرار دارند را نمی شناسیم. این شناخت مربوط به حافظه تاریخی من مخاطب نباید باشد بلکه باید در لایه های شخصیت پردازی فیلمنامه و اجرا موجود باشد، نشانه گذاریو ارائه شود. و در فیلم جنگی، که قرار است مقاومت به تصویر کشیده شود، باید دشمنی را ببینیم یا حس کنیم که بتوانیم ایستادگی و شجاعت را بستاییم.

و الا قرارگیری در ناکجاآبادی که پر است از خمپاره ها، نه جنگ می سازد و نه ستایش برانگیز است. کاراکترها آن قدر فاقد شناسنامه و ارائه درست اند که ما بیشتر به تیپ کاراکتری بازیگران ارجاع داده می شویم. در واقع شاهد بازیگران هستیم و نه نقش ها. نیکی کریمی هرگز نمی تواند از تیپ ارائه و اجرای خود عبور کند و باقی بازیگران همچون پانته آ پناهی ها نزدیک به دیگر کاراکترهایی که ارائه داده اند ایستاده اند، همچون کاراکتر ننه فیلم نفس.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

و این دقیقا ارجاع مخاطب به حافظه تاریخی فیلم هایی است که دیده و کارگردان نتوانسته تا مخاطب را از این ذهنیت عبور دهد و او را با شخصیتی جدید مواجه کند. چه بسا این مواجهه باید در موقعیتی که کارگردان می سازد صورت گیرد، یعنی موقعیتی که ترسیم جغرافیا، دشمن، انگیزه، هدف و بسیاری دیگر از عناصر بدیهی در آن تعریف شده و مشخص شود.

فیلم در حدود دقیقه 40 است که به انگیزه محوری کاراکترها می پردازد و مفهومی به عنوان دسته را برای ما معنی می کند، انگیزه بردن مهمات به خط. اما 30 دقیقه بعد این انگیزه را دنبال می کند و در این 30 دقیقه هیچ ماجرایی در روند رسیدن به این هدف تعریف و تشریح نمی شود، بلکه ما با موقعیت های فرعی، اضافی و قابل حذف رو در رو هستیم که مربوط به کاراکترهاست و هیچ باب تازه ای در نسبت کاراکتر و هدفشان باز نمی کند و ابعادی تازه نمی شکافد.

فیلم در یک هدف خلاصه می شود و آن رساندن مهمات و کمک به خط است. که این هدف در بسیاری از زمان های فیلم ناپدید می شود و به جایش اتفاق و حادثه و خمپاره ها در برابر دیدگانمان قرار می گیرد.

فیلمی که منیر قیدی ساخته است، فیلمی است که می خواهد جلوه های ویژه را به رخ بکشد، نه داستان دارد و نه شخصیت. نه ایران می سازد و نه جنگ. و نه ارتباط بین مخاطب می سازد با اتفاقات و آدم ها و نه هیچ چیز دیگر. جلوه های صوتی و تصویری است که حتی تبدیل به بازی کامپیوتری و سرگرم کننده هم نمی شود.

سیدسعید هاشم زاده

www.parsbarg.com


نقد فیلم - جشنواره فیلم فجر 1400
بی مادر و دسته دختران
نقد فیلم  های جشنواره فجر | سادگی در برابر پیچیدگی: بی مادر و دسته دختران

"بی مادر" فقدان یک نکته بدیهی دیگر را نیز برای ما یادآوری می کند و آن نقطه نتیجه گیری است. "دسته دختران" هم در یک هدف خلاصه می شود و آن رساندن مهمات و کمک به خط است.

"بی مادر" یک فیلم کوتاه معمولی است که نتوانسته در قامت یک فیلم بلند کار کند. فیلم بلند موماتی می خواهد که بی مادر فاقد آنهاست. اگر فیلم کوتاه می تواند براساس پتانسیل یک موقعیت ساخته و پرداخته شود و حاوی یک یا دو حادثه در آن موقعیت باشد؛ اما فیلم بلند باید این حوادث و گره ها را گسترش داده و شخصیت ها را در راستای آن تعریف، در اصل اجبار قرار دهد و آنها را در آزمون و خطا بگذارد.

دقیقاً عناصری که بی مادر ندارد. موقعیت اصلی بی مادر در واقع بحث رحم اجاره ای در قبال یک عمل کلیوی است. این معاوضه و معامله، تمام خاصیت فیلم است در صورتی که فیلم باید به درون شخصیت ها بلغزد و این لغزش و طرح مسئله لایه به لایه هر کدام از شخصیت ها که نباید بی نسبت به شغل و درگیری عاطفی شان باشد، به کلیشه ای ترین شکل ممکن برگزار می شود و به همین دلیل است که موقعیت را در چهارچوب پرداختی به مثابه و اندازه فیلم کوتاه نگه می دارد.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

اگر در ایده پردازی داستانی و سیر حرکتی یک شخصیت فقیر تنها این مسئله مدنظرمان باشد که او محتاج پول است، شخصیت و موقعیت مان با سَر زمین می خورد چون این ایده اگر همراه با روند خلاقه یا انگیزه فرعی نباشد همان کلیشه تکراری فقیر و غنی را رقم می زند. نکته ای که بی مادر به شدت دچار آن است. فیلم به جای اینکه رابطه و انگیزه آنها را بسازد به مضمون می پردازد.

به جای اینکه پی او وی داشته باشد یا دیدگاه ناظری که شخصیت ها را منظم و درگیرکننده بسط بدهد، سعی می کند بر مسئله فقیر و غنی تأکید کرده و کیفیت داستان پردازی را نزول دهد. بیایید ظریف تر به این نزول کیفیت داستانی بپردازیم. درام پیش بینی شده درام شکست خورده است. اگر لحظه ای مخاطب این مسئله را پیش بینی کند که حرکت بعدی و حتی نهایی کاراکتر چیست در واقع درام هیچ روند خلاقه و مضمون تازه ای را ارائه نداده است.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

همان طور که درباره شخصیت پژمان جمشیدی به عنوان برادر کسی که رحم را اجاره داده است، همین پیش بینی انجام و ارائه می شود. این پیش بینی درباره درگیری عاطفی دکتر و مه روز نیز اتفاق می افتد؛ همان طور که درباره حسادت زن دکتر با بازی میترا حجار و باقی حوادث. این پیش بینی ها در نتیجه یک مسابقه میان مخاطبان باهوش یا منتقدان زبر دست نیست، بلکه بحث بدیهیات ترسیم و شکل گیری یک داستان است و مربوط به مراجعه مخاطب به داستان هایی این چنینی است که پیش از این به آنها برخورده و آنها را به شکلی شابلونی و قالبیشنیده است.

بی مادر فقدان یک نکته بدیهی دیگر را نیز برای ما یادآوری می کند و آن نقطه نتیجه گیری است. نقطه ای که در آن تحول شخصیت یا چرخش آن یا اصلاً انسجام تصمیم گیری اش و اصرارش بر انگیزه ای که داشته باید مستدل و قابل قبول باشد. باید بنا بر شناسنامه ای که فیلمساز از کاراکتر برای ما ساخته است، بتوانیم قبول کنیم که اکت نهایی باید این گونه انجام می گرفت. در بی مادر اما اکت نهایی فاقد استدلال است و در دنباله تصمیم گیری و احوالات شخصیت محوری داستان نیست.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

دسته دختران

دسته دختران نه سمفونی پایداری و مقاومت است و نه رجوع و پرداخت به مبارزین. دسته دختران سمفونی خمپاره هاست. و چیزی غیر از آن نیست. چرا خمپاره ها نقش اساسی را در فیلم بازی می کنند؟! چون کاراکترها و جغرافیایی که در آن قرار دارند را نمی شناسیم. این شناخت مربوط به حافظه تاریخی من مخاطب نباید باشد بلکه باید در لایه های شخصیت پردازی فیلمنامه و اجرا موجود باشد، نشانه گذاریو ارائه شود. و در فیلم جنگی، که قرار است مقاومت به تصویر کشیده شود، باید دشمنی را ببینیم یا حس کنیم که بتوانیم ایستادگی و شجاعت را بستاییم.

و الا قرارگیری در ناکجاآبادی که پر است از خمپاره ها، نه جنگ می سازد و نه ستایش برانگیز است. کاراکترها آن قدر فاقد شناسنامه و ارائه درست اند که ما بیشتر به تیپ کاراکتری بازیگران ارجاع داده می شویم. در واقع شاهد بازیگران هستیم و نه نقش ها. نیکی کریمی هرگز نمی تواند از تیپ ارائه و اجرای خود عبور کند و باقی بازیگران همچون پانته آ پناهی ها نزدیک به دیگر کاراکترهایی که ارائه داده اند ایستاده اند، همچون کاراکتر ننه فیلم نفس.

فیلم , سینمای ایران , جشنواره فیلم فجر ,

و این دقیقا ارجاع مخاطب به حافظه تاریخی فیلم هایی است که دیده و کارگردان نتوانسته تا مخاطب را از این ذهنیت عبور دهد و او را با شخصیتی جدید مواجه کند. چه بسا این مواجهه باید در موقعیتی که کارگردان می سازد صورت گیرد، یعنی موقعیتی که ترسیم جغرافیا، دشمن، انگیزه، هدف و بسیاری دیگر از عناصر بدیهی در آن تعریف شده و مشخص شود.

فیلم در حدود دقیقه 40 است که به انگیزه محوری کاراکترها می پردازد و مفهومی به عنوان دسته را برای ما معنی می کند، انگیزه بردن مهمات به خط. اما 30 دقیقه بعد این انگیزه را دنبال می کند و در این 30 دقیقه هیچ ماجرایی در روند رسیدن به این هدف تعریف و تشریح نمی شود، بلکه ما با موقعیت های فرعی، اضافی و قابل حذف رو در رو هستیم که مربوط به کاراکترهاست و هیچ باب تازه ای در نسبت کاراکتر و هدفشان باز نمی کند و ابعادی تازه نمی شکافد.

فیلم در یک هدف خلاصه می شود و آن رساندن مهمات و کمک به خط است. که این هدف در بسیاری از زمان های فیلم ناپدید می شود و به جایش اتفاق و حادثه و خمپاره ها در برابر دیدگانمان قرار می گیرد.

فیلمی که منیر قیدی ساخته است، فیلمی است که می خواهد جلوه های ویژه را به رخ بکشد، نه داستان دارد و نه شخصیت. نه ایران می سازد و نه جنگ. و نه ارتباط بین مخاطب می سازد با اتفاقات و آدم ها و نه هیچ چیز دیگر. جلوه های صوتی و تصویری است که حتی تبدیل به بازی کامپیوتری و سرگرم کننده هم نمی شود.

سیدسعید هاشم زاده

www.parsbarg.com


هیس.

فضای داغ دفتر قدیمی پوران درخشنده در یکی از خیابان های مرکز تهران، با بغض درخشنده در هنگام حرف زدن از قربانیان واقعی مسئله اش در <<هیس.>> داغ تر شد. 200 میلیون کنار گذاشته بود تا یک دفتر برای خودش بخرد و از شرّ اجاره نشینی رها شود که مسئله <<هیس.>> رابین دختران علاقه مند به بازیگری در فیلمش دید و همه چیز تمام شد.

سادگی و بی پیرایگی فیلم های درخشنده بازتاب مستقیمی از شخصیت خود اوست. به منتقدانش که می رسد البته اندکی مکث می کند و باز دوباره به مسیر اصلی اش برمی گردد.

سیاه نمایی، ضعف در تکنیک، شعاری بودن و فمینیست بودن اتهامات توأمان زندگی سینمایی درخشنده است. اتهاماتی که خودش معتقد است چیزی جز ادعاهای گزاف و غیردقیق نیست،"فیلم اخلاقی که بسازیم می گویند فیلم بلد نیست بسازد".

درخشنده هرچهباشد و هرچهساخته باشد منتقدان و موافقانش توأمان در یک ویژگی کار او نمی توانند شکی داشته باشند: درخشنده راوی نادیده ها، ناشنیده ها و ناروایت شده های همه این سالهای اجتماع و سینمای ایران است.

به او گفتیم که از نگاه ی به فیلمش و تبدیل آن به یک ابزار تبلیغاتی علیه ایران چگونه بگریزیم که گفت: نیت! نیت آدم ها همه چیز را معلوم می کند. نترسید.

*تسنیم: فکر می کنم قبل از اینکه وارد گفت وگو در مورد محورهای محتوایی مهم فیلم <<هیس.!>> شویم باید تکلیف خودمان را در مورد اصلی ترین سوءتفاهم فیلم روشن کنیم. اولین برداشت از نمایش فیلم در جشنواره پیوند خوردن آن با مفهوم سوءتفاهم برانگیز این سالهای سینمای ایران <<قصاص>> بود. <<قصاص>> موضوع خاصی در سینمای این سال های ایران است و طبیعتاً هرنوع نمایش مثبت یا منفی و یا حتی خنثی از آن بر همه محورهای دیگر فیلم سایه می اندازد. فکر می کنم در مورد هیس هم اولین اتفاق همین باشد. خانم درخشنده، صریح می پرسم: شما را متهم کرده اند که در فیلمتان چهره ای غیرانسانی از یک حکم الهی نشان می دهید.

ببینید من اصلاً قبول ندارم که فیلم ما در مورد قصاص است. من بارها این را گفته ام اما این بار فکر می کنم بهترین راه برای جواب این سؤال این باشد برایتان تشریح کنم که من اصلاً چرا به سینما آمدم و در چه شرایطی از ابتدا تاکنون کار کردم و این فیلم در چه شرایطی به وجود آمد؟ فکر کنم اگر این کسانی که این حرف را می زنند متوجه منظور من از ورود به سینما و این فیلم شوند کمی نظراتشان تغییر کند. من از سال 63 از زمانی که کارم را شروع کرده ام تا به الآن با نیت و دغدغه کار خیر به سینما آمدم. من آمده ام که آدمهایی را مطرح کنم که کسی مطرحشان نمی کند، از چیزهایی حرف بزنم که کسی به آن ها توجهی نمی کند و گفته هایم در نهایت طوری باشد که خدا را خوش بیاید، این نیت اصلی من برای ورود به سینما بوده است.

من در دانشگاه رشته پزشکی قبول شدم، اما به آن رشته نرفتم و به جایش سینما خواندم چرا که احساس می کردم ابزار قدرتمندی است که می تواند به دغدغه های انسانی من پاسخ دهد. دغدغه هایی که همبشه با من است اما خیلی کم به آن پرداخته می شود. به همین دلیل هم هست که همه فیلم هایی که ساخته ام از ابتدا تاکنون همه در مورد معضلات و آسیب های اجتماعی است.

از " رابطه" که در مورد بچه های ناشنواست، "پرنده کوچک خوشبختی" که در مورد معلولین ذهنی است، "عبور از غبار" که در مورد بیماران کلیوی است، "زمان از دست رفته" که راجع به ن نازاست، عشق بدون مرز که در مورد طلاق است و "شمعی در باد" که راجع به اعتیاد و اکس و است تا "رؤیای خیس" که دنیای دختران و پسران در دوران بلوغ و شرایطی که درآن هستند را طرح می کند و بعد از آن هم به سراغ "بچه های ابدی" آمدم که در مورد بچه های دارای سندروم دان است و بعد هم فیلم "بابای دنباله دار" را ساختم که در مورد بچه هاییست که در خیابان گل می فروشند و و هرگز نمی توانند به مدرسه بروند و امروز هم رسیده ام به "دخترها فریاد نمی زنند".در همه این فیلم ها من مسیرم خیر و رضایت خداوند بوده است. در تمام اینها سعی کردم که مسیرم چیزی جز انسانیت نباشد. همه این ها را ساختم تا از نظر اجتماعی و روانشناختی بتوانم قدمی مثبت در جهت کاهش آسیب های اجتماعی بردارم.

*تسنیم: تا وارد بحث <<هیس.!>> نشده ایم؛ یک سوال داخل پرانتزی بپرسیم. خانم درخشنده همین لیستی که الان به آن اشاره کردید تقریبا لیست کاملی از معضلات و آسیب های اجتماعی این سالهای ماست. به جاهای حساسی سرک کشیده اید. اگر بخواهید حاصل آسیب شناسی تان را از یک عمر فیلم سازی در مورد آسیب های و معضلات اجتماعی برای ما بگویید کجا را هدف می گیرید؟

فکر می کنم کسی که فیلم هایم را خوب دیده باشد خوب می داند که من برایم خانواده از همه چیز مهم تر است.در تمام این معضلات خانوادگی من نقش خانواده را دیده ام. حتی برای کسی که آسیب دیده نیست، مثل انسانی که معلولیت دارد. او هم برای اینکه بتواند به اعتماد به نفس برسد و خودش جوابگوی نیازهایش باشد و خودش را کم نبیند نیازمند خانواده است. من در همه فیلم هایم قصد دارم که از طرفی هم جامعه را آگاه کنم تا این نادیده ها را ببینید و بفهمند که آن ها هم در جامعه ما حضور دارند و از طرف دیگر هم به خانواده ها بگویم که فرزندانشان را بهتر و بیشتر بشناسد و فکر نکنند که مثلا اگر به خاطر خودخواهی خودشان؛ فرزندشان را رها کنند، او در جامعه می ماند و بالاخره کسی به داد او می رسد. خلاصه من اعتقاد دارم که همه چیز در جامعه به خانواده مربوط است.

*تسنیم: موافقید که برویم سراغ <<هیس.>>؟ داشتید می گفتید که کسانی را که معتقدند شما می خواهید قصاص را زیر سوال ببرید ارجاع می دهید به کارنامه کاری سالم تان. اما من فکر می کنم در هر صورت نمی توانیم از این عبور کنیم که فیلم با اشاره واضحی به قصاص می گذرد.

من باید اول از همه بگویم که چرا این موضوع را انتخاب کردم. دغدغه من برای ساخت این فیلم اساسا چیزی به نام قصاص نبود. فیلم <<هیس! دخترها فریاد نمی زنند>> پروژه ای بود که سه سال به دنبال تحقیق در موردش بودم.

واقعیت اینجاست که من به عنوان یک زن خیلی شرم داشتم از این که در جامعه ما فقط به عنوان یک جنسیت به زن نگاه می شود، یعنی وقتی کسی وارد دفترم می شد و می گفت خداروشکر که شما خانمی و بعد سر درددلش باز می شد و قصه ای مشابه هیس را تعریف می کرد، من واقعا خجالت می کشیدم. به عنوان یک زن دائم با خودم می گفتم که پس چرا من به این شغل آمده ام؟ چرا به ن اینگونه نگاه می شود؟ چرا و چرا و چراهای دیگر که روی هم جمع شدند. آن هم نه در طبقه جامعه هنری خودم که در تمام طبقات اجتماعی می دیدم که این چراها وجود دارد.

در همین حین اتفاقی هم برایم افتاد که مرا برای ساخت فیلمی با این سوژه به شدت مصمم کرد. من برای این کار از 700 نفر تست بازیگری گرفتم. می خواستم برای بازی در این نقش از دختری استفاده کنم که هیچ پیشینه ذهنی در مخاطب در مورد او نباشد، نمی خواستم بازیگری بیاید نقش یک دختر مظلوم را بازی کند که پیشینه کاری و شخصیتی اش چیز دیگری باشد. چون می خواستم از حق یک انسانی حرف بزنم و اعتقاد داشتم همه اجزای فیلمم هم باید سالم باشد.

درهمین حین که از این دخترها تست بازیگری می گرفتم یک دفعه شرایطی به وجود آمد که من را دگرگون کرد. شیوه تست گرفتن به این شکل بود که من از بچه ها می خواستم که بیایند و در مورد شرایطی حرف بزنند که سرزده وارد جایی می شوند و همان نگاه جنسیتی مدنظرم برای ساخت فیلم به آنها می شود، از آنها می خواستم که این لحظه را بازی کنند،اما همین که داستان فیلم راتعریف می کردم، اتفاقات خاصی افتاد که من را برای ساخت <<هیس.>> به شدت مصمم کرد. یک دفعه خانمی وسط بازی کنترلش را از دست می داد و می رفت و ده دقیقه، یک ربع بعد با چشمانی که به دلیل گریه کردن پف کرده بود برمی گشت و داستانش را که دقیقا شبیه به داستان <<هیس.>> بود برایم می گفت، یکی اینطور، دیگری طور دیگر و . و همین طور موارد دیگری از این داستان در بین هنرپیشه هایی که می خواستم انتخاب کنم. همین ها من را مصمم کرد که این مساله واقعا در جامعه وجود دارد.

این قضیه درست زمانی بود که من 200 میلیون تومان پول داشتم و می خواستم با این پول یک دفتر بخرم. از اجاره دادن خسته شده بودم و می خواستم بعد از این همه سال یک دفتر بخرم. قرارداد آن را هم بسته بودم.

اما شرایط به به گونه ای رقم خورد که من با هرکسی که برای سرمایه گذاری در این فیلم صحبت کردم حاضر به همکاری نشدند و من مجبور شدم سرانجام قرار داد خرید دفتر را منتفی کنم و با همان پول فیلم را شروع کنم. چون معتقد بودم که هرطور که هست باید این فیلم ساخته شود. چون این یک وظیفه است برای من و یک رسالت برای من که به عنوان یک زن وارد سینما شده ام.

من همه نوع فیلم بلدم بسازم، بلدم فیلمی بسازم که سرگرم کننده باشد، یا مردم رابه شدت بخنداند، اما تا به حال این کار را نکرده ام،چون معتقدم سینما هدف دارد و من در آن رسالتی دارم که باید این حرف ها را بزنم و فکر می کنم الان هم موفق شده ام.بعد از نمایش فیلم خانواده هایی که اصلا انتظار نداشتم این حرفها را بزنند و این موضوع برایشان مساله باشد، در گوش من چیزهایی گفتند که من گفتم خدا را شکر که این موضوع را ساختم.

من همان ابتدا از خدا خواستم که کمکم کند تا درمسیری که می روم اگر راهم درست است کمکم کند. چون می دانستم موضوع حساسی است. و لحظه به لحظه اش را حتی برای نوشتن فیلمنامه با زحمت جلو بردم. فیلمنامه هم خیلی پرزحمت بود و مصائب خودش را هم داشت. دوماه در قوه قضاییه بود، رویش کار می شد، بعد از آن رفت به ناجا و گفتند که آن آقا در داستان باید اعدام شود. اعدام آن فرد در فیلمنامه خود من نبود اما آن را گنجاندم چون معتقد بودم که باید این حرف را به هر نحوی که شده زد.

*تسنیم: و خب فکر می کنم حالا وقتش است که برویم سراغ مساله اصلی مان. فکر می کنم مقدمه ها کافی باشد و حالا دیگر می توانیم بپرسیم که خانم درخشنده <<هیس.>> در مورد چه چیزی است؟ تمام مسیر کاری تان در صحبت از خانواده گذشته است و حالا رسیده ایم به هیس فیلمی که به سیاهنمایی در مورد قصاص متهم شده است.

گفتم که من معتقدم که هر اتفاقی که در جامعه می افتد از خانواده شروع می شود. در مورد <<هیس>> هم همین طور. من اینجا هم معتقدم که این خانواده است که باید تعلیم و تربیت ببیند، باید بداند که با فرزندش چگونه حرف بزند،باید با فرزندانش، دختر و پسرش دوست باشد تا حرفهایشان را بیایند بگویند. نباید پنهان کاری در خانواده باشد. من در <<هیس>> فقط به دنبال این رفتم که چرا این دختر به این جا رسیده و به این مشکلات رسیده است.

بحث من اصلا سیاه نشان دادن قصاص یا حرف در مورد قصاص نیست. چون اساسا من معتقدم که همان طور که در قرآن آمده است در قصاص زندگی است. من در یک محیط مذهبی و معتقد بزرگ شده ام و به این حکم کاملا معتقدم. هدف من در این نحوه نشان دادن اعدام دختر، فقط این بود که دل پدر و مادر بسوزد که اگر مراقب نباشد فرزندش را چگونه از دست خواهد داد. همه سعی من این بود که خانواده بفهمد که جایگاهش کجاست. مسئولیتش کجاست و چرا توجه نمی کند.

به اعتقاد من این نمایش از قصاص یک بحث احتماعی است. این آدم باید برود تا دخترهای دیگر بتوانند از مدرسه راحت بیایند بیرون، راحت لبخند بزنند و راحت مشکلاتشان را بگویند.

*تسنیم: خانم درخشنده، در هر صورت هیس اشاره مستقیمی به قصاص دارد. نمی توانیم از این بگذریم.

اگر دقت کنید ما آخر فیلم برمی گردیم به دخترهایی که دارند از مدرسه می آیند بیرون، و این یعنی اینکه ما هنوز نمی دانیم دختر اعدام می شود یا نه؟ بحث اعدام شدن یا نشدن اصلا برای ما مهم نیست، مهم فقط این است که پدر و مادر با دیدن این فیلم خودش را محاکمه کند و بگوید اگر بچه من این بلا به سرش آمد نقش من مهم بود، نقش معلم به عنوان خانواده دوم مهم بود، که وقتی می بیند بچه ای کز کرده سر کلاس برود ببیند چه مشکلی دارد.

وظیفه ی معلم فقط درس دادن نیست، معلمی عشق است، معلمی درس دادن نیست، همانطوری که پدر مادر وقتی بچه ای رابه دنیا می آورند در قبالش مسئولیت دارند. باید بفهمند که فقط ظاهرشان را
نباید درست کنند وباید بفهمند که فقط ماشین فلان خریدن و کفش فلان خریدن و دکتر بردن کافی نیست. این کاری است که سینما باید انجام دهد.

وظیفه اصلی والدین به اعتقاد من این است که مهارت های اصلی را به بچه هایمان یاد بدهیم، یاد بدهیم که در زندگی جاهایی باید گفت: نه! یاد بدهیم که اگر جایی دید دارد اتفاقی می افتد بتواند پایش بایستد، اگر جایی ببیند کسی کفش دویست هزار تومانی به پا دارد بتواند با کفش بیست هزارتومانی اش بایستد و افتخار کند که این کفش از پدری است که با آبرو این را برایش خریده. این وظیفه خانواده است، خانواده وظیفه دارد اعتماد به نفس را در بچه هایش به وجود بیاورد، با بچه هایش دوست و رفیق باشد و با بچه ها درد دل کند، نه اینکه از پدر بترسد و هم درد دل نکند چون روی هرچیزی سرپوش می گذارند و وقتی می پرسند چرا به کسی نگفتی؟ می گوید کسی نبود و نمی توانستم هم به پدر و مادرم بگویم.

*تسنیم: بحث به سینمای اجتماعی کشید. و جایگاه سینمای اجتماعی در ایران. کارنامه شما نشان می دهد که دو ویژگی خاص همواره با شما بوده است. اولینش پرداختن به نادیده ها یا ناروایت شده ها، آدم های فراموش شده سینما و اجتماع ایران معمولا در آثار شما دیده می شود.دومی اش هم فکر می کنم این باشد که آثار شما نشان می دهد که شما کاملا معتقدید که سینمای اجتماعی باید کارکرد داشته باشد. ما در سینمای اجتماعی ایران جریانی قوی ای هم داشته ایم که در کنار سینمای اجتماعی معتقد به کارکرد اساسا اهمیتی برای این حرفها قائل نشده اند. سینمایی که معتقد است روایت اجتماع به صورت آینه وار تنها کار سینمای اجتماعی است.

به نظر من سینمای اجتماعی ایران سینمای شریفی است، این یک ارتباط شرافتمندانه است. شما در سینمای اجتماعی نمی توانید سر مردم را کلاه بگذارید. نمی توانید مردم را به گونه ای نشان بدهید که وجود ندارد. بلکه باید در کنار مردم خیلی شریف و انسانی جلو بروید. به نظر من سینمای اجتماعی یک سینمای انسانی و انسان ساز است و مگر قرآن چیزی جز این است؟ قرآن هر آیه اش مربوط به انسان سازی است و اینکه جایگاه انسان کجاست و چه می شود که انسان این قدر بد و پلید و . می شود؟
و چون سینمای احتماعی سینمای شرافتمندانه ای است. به همین دلیل باید به مسائل و مشکلاتی بپردازد که انگار رویش غباری گرفته شده و یا به طرزی پنهان شده یا اینکه دارد تبدیل به زخمی می شود که خیلی بزرگ است اما کسی آن را نمی بیند. به نظر من اتفاقا فشار دادن به آن زخم و دیدن وسعت جراحت به ما کمک می کند که بتوانیم برویم دنبالش.

سینمای اجتماعی سینمای شور نیست، سینمای شعور است. سینمایی نیست که بخواهد یک جو ایجاد کند و از این بازار آشفته بهره ای ببرد. سینمایی است که در جهت روح انسان قدم بر می دارد. یک انسانی که از خود بی خود می شود و در جهت گناه قدم بر می دارد یعنی روحش نتوانسته به اندازه ای گنجایش پیدا کند که قدم نگذارد در این راه.

بنابراین به اعتقاد من سینمای اجتماعی خیلی کاربردی است و ما باید روی این بخش در سینمای اجتماعی خیلی سرمایه گذاری کنیم، مطمئنا هم آدم های بی غرض و مرضی باید این وسط وجود داشته باشند که روح جامعه برایشان مهم باشد تا بشود این سینما را جلو برد.

*تسنیم: و البته حتما می دانید که نطقه مقابل تهاجم رسانه ای به این کارکرد داشتن سینمای اجتماعی چیست. شما در تمام این سال ها همواره با دو برچسب سیاه نمایی و شعاری حرف زدن مورد اتهام قرار گرفته اید. آثار شما در تمام دوره کاری تان متهم شده است به اینکه دارد شعار می دهد.

بله؛ من همیشه متهم می شوم به این که شعارمی دهم. اما فکر می کنم این حرف ناشی از این باشد که این دوستان واقعیات اجتماعی را هم شعار می دانند، یک عده ای نمی خواهند این واقعیات را ببینند. در همین <<هیس.>> من با صراحت و سادگی از چیزی حرف زدم که درد بزرگ جوامع بشری است نه تنها در جامعه ی ما. جامعه ما اخلاقی است، اما در جوامع دیگر این اتفاق ها نیفتاده؟ در آمریکا این اتفاق نیفتاده؟ همین مساله اخیر مجری بی بی سی مگر مساله هیس نبود؟ در هند در سریلانکا، پاکستان، در بنگلادش، اروپا، آمریکا و در همه جا، موضوع یک موضوع بین المللی است و در همه جا هم موضوعی است که نقش خانواده در آن پر رنگ است. همین خانم اپرا مجری مشهور شبکه های آمریکایی مگر مساله اش چیزی جر این بوده است؟

من این فیلم را برای کپی رایت به آمریکا بردم. برای یک گروهی که متخصص اجتماع بودند نشان دادم. آنها به من گفتند که ما هم به این نیاز داریم، چرا این همه بی بند و باری وجود دارد؟ چون خانواده جایگاه و نقشش را فراموش کرده است.

حتی در برنامه هفت پارسال هم یکی از سؤال هایی که از من کردند این بود که "شما چرا این قدر فیلم های اخلاقی می سازید؟"و رها کنید فیلم های اخلاقی و بروید سراغ موضوعات دیگر، یعنی شما وقتی از اخلاق حرف می زنید فیلمتان از نظر هنری کم می آورد و نمره نمی گیرد و باید بروید سراغ موضوعات دیگر.

این معضل سینمای ماست که چرا از اخلاق که یک اصل است نباید حرفی زده شود؟

امیدوارم که این فیلم را خیلی ها ببینند حتی دوست دارم که این فیلم به خارج از کشور برود برای نمایش اما چون نه پارتی دارم و نه موقعیتی دارم که یک پخش کننده قوی بخواهد از آنجا فیلم را بخرد و ببرد و پخش کند امکانش نیست. ولی دلم می خواهد که برود و حداقل می دانم که هرکجای جهان این فیلم پخش بشود آیینه ای در برابر یک سری از آدمها گذاشته می شود و می توانند با خودشان درگیر شوند، این همان کاریست که ما می کنیم و این مهمترین دستاوردیست که سینمای اجتماعی می تواند داشته باشد. اما این دیدگاه نیاز به حمایت هم دارد. سینمای اجتماعی خیلی لاغر شده است و به آن کمکی نمی شود.

*تسنیم: ابهام بزرگی برای من در محتوای خاص فیلم وجود دارد. طبق آمار و اخباری که به صورت عمومی منتشر می شود مسئله کودک آزاری به ویژه برای دختران بیشتر در مناطق حاشیه ای شهر و اینطور جاها وجود دارد، چرا این مساله در فیلم در این نوع طبقات نشان داده نشد و این مشکل در طبقات متوسط رو به بالا نشان داده شد؟

نمی شود، من به این مساله خیلی فکر کردم. اما مساله این بود که نمی خواستم صرفا آدمهایی که خیلی فقیرند را در معرض اینطور اتفاقات نشان بدهم و فقط قشر پایین را دارای چنین اتفاقاتی بدانم و تصور مخاطب من این شود که طبقاتی که پایین هستند به خاطر پایگاه طبقاتیشان و فقرشان اینگونه اند، بلکه اتفاقا درطبقه ای قرار دادم که خیلی هم وضعشان خوب است و به جای فقر یک عدم توجه ضربه را وارد می کند.

*تسنیم: فکر نمی کنید با بالابردن طبقه افرادی که درگیر این قضیه می شوند کمتر می شوند؟

نه، چون بحث یک بحث اجتماعی است، اقتصادی نیست، بلکه روانی و روانشناختی است. طبقه ای را به کار گرفته ام که بیشتر جای کار دارد برای حرف زدن و مانور دادن. معمولا در سینمای ما اعتیاد را می روند بین طبقه پایین و می گویند چون چیزی ندارد و فقیر است به دام اعتیاد افتاده است. در حالیکه به طبقات بالا که می روی می بینی در حالی که همه چیز دارند اتفاقا از شدت داشتن زیاد به دنبال اعتیاد رفته اند. به همین دلیل من طبقه را بالا گرفتم. در <<شمعی در باد>> هم همین کار را انجام دادم و در طبقه روشنفکر این فیلم را ساختم.

*تسنیم: واقعیت اجتماعی این مساله چه بود؟ اشاره کردید که تحقیقات مفصلی داشتید؟ در تحقیقات هم به همین رسیدید که طبقه بالا بیشتر درگیر این مساله اند؟

تحقیقات میدانی من این را می گفت که این مساله در بین همه طبقات احتماعی هست. از طبقات پایین گرفته تا متوسط و بالا.

*تسنیم: فکر نمی کنید که در <<هیس.>> طرح مسئله اصلی آنقدری ترسناک و با ابهت و با تبعات جلوه داده شده که کسی که خودش این اتفاق برایش افتاده است با دیدن این فیلم اتفاقا از طرح این مساله بین خانواده و اطرافیانش بیشتر می ترسد؟ کارکرد فیلم فکر نمی کنید افرایش بیشتر ترس باشد.حتی آدم واقعا درگیر شده قصه ما دلایل منطقی برای سکوتش پیدا کند و پیش خودش بگوید که گفتنش این همه تبعات منفی به بار می آورد پس نگفتنش بهتر از گفتنش نیست؟

ما باید ببینیم که وظیفه مان پس از طرح مسئله چیست؟ کار ما متوقف به فیلم نیست. کار ما باید ادامه داشته باشد. مثلا باید آسیب شناسی ترس را مطرح کنیم. الان در واقع دیگر وظیفه جامعه شناسان و روانشناسان ماست که بیایند و صحبت کنند و بگویند که ترس از آّبرو اصلا یعنی چه؟

بعضی از جاها هست که ترس از آّبرو معنای زیبا و قشنگی دارد، آبروی انسان خیلی مهم است و دوست ندارد که خیلی جاها آبرویش برود اما یک جایی هست که می توان واردش شد، هنوز آن موضوع بزرگ نشده و می توان جلویش را گرفت، به نظر من اندیشمندان ما و نخبگان ما باید بیایند راجع به این موضوع حرف بزنند که چرا مجرم ما نباید ترس از آبرو داشته باشد.

نیت من فقط این نبود که فیلمی ساخته بشود و تمام شود نیتم این بود که جامعه متحول شود راجع به این موضوع، نیتم این بود که جایگاه انسان و تعالی انسان دیده بشود و این نگاه حقیرانه و در واقع بدوی که نسبت به زن می شود از بین برود و شأن و منزلت انسان ارزش پیدا کند.

حالا دیگر نوبت جامعه شناسان است که بیایند و بگویند که ترس از آبرو تعریف دیگری دارد. یا حتی به این مرحله برسیم که قوانینمان را طوری تغییر که اگر کسی نیامد به دادگاه و به سراغ قانون، قانون او را مجاب کند که بیاید به دادگاه و شهادت بدهد. حتی این اندازه قدم برداریم برای جلوتر رفتن.

*تسنیم: نگاه غالبی که به سینمای ایران از طرف جهان می شود بدون تعارف ی است. ممکن است که فیلم شما را هم به عنوان یک فیلم ی مورد توجه قرار بگیرد از این جهت که آنها بگویند که ببینید جامعه ی ایران چه جامعه ایست و چه مشکلات خاصی دارد و. . چه حرفی دارید درباره اینکه این نگاه ی به این فیلم نشود و ابزاری علیه کشور خود شما نشود. ما می دانیم که خانم درخشنده برای چه این فیلم را ساخته است ولی بقیه اصلا اهمیتی برای این قائلند؟

اتفاقا برعکس. چرا به این نکته دقت نمی کنید که اتفاقا ما با این فیلم داریم نشان می دهیم که در جامعه ما چنین مشکلی وجود دارد و ما جرات داریم که در موردش حرف بزنیم. با اینکه می توانستیم حرف نزنیم و پنهان نگهش داریم. اما در موردش حرف می زنیم چون برای ما جایگاه انسان تعریف شده است. فیلم من اصلا جای نگاه ی ندارد و مستند گونه و اجتماعی است. علاوه بر اینکه موضوع موضوعی بین المللی است و برای همین باید تلاش کنیم که اتفاقا پخش جهانی پیدا کند.

*تسنیم: می دانید قصه کجاست؟ من به فیلم جدایی نادر از سیمین فکر می کنم. مساله آقای فرهادی در این فیلم در نگاه اول یک مساله اخلاقی و انسانی بود یا لااقل برداشت ابتدایی قشر زیادی از جامعه این بود و واضح بود که در هر جامعه ای با مختصات خودش این قبیل وقایع می تواند اتفاق بیفتد، اما دیدیم که چگونه این فیلم را به ابزاری علیه ایران تبدیل کردند. می گویند شاید این اتفاق برای فیلم شما هم بیفتد.

من فکر می کنم که نیت خیلی مهم است. اینکه فیلم با چه نیتی ساخته شده است روی این مسائل به شدت موثر است.

اما یک مساله دیگر هم هست. این فیلم دارد از آدمی حرف می زند که انسانیت را زیر پا گذاشته و ما وظیفه داریم به عنوان یک مسلمان این را بگوییم. ما نمی توانیم از یک انسان حنایتکار و م حمایت کنیم با سکوت مان، بلکه باید در موردش حرف بزنیم.اما حالا اینکه چگونه حرف بزنیم بسیار مهم است. من سعی کردم در این فیلم به گونه ای حرف بزنم که چیزی به کار وصل نشود. من در نهایت سادگی، در نهایت روان بودن، در نهایت انسانیت به آن پرداخته ام. موضوع من یک موضوع کاملا انسانی است و اصلا نمی خواهم از لحاظ ی به آن پرداخته بشود. اما یک وقت ما نیاییم به خاطر اینکه فکر کنیم همچین نگاهی ممکن است به فیلم بشود نگذاریم فیلم نشان داده بشود چون آنوقت ممکن است فیلم های دیگری نشان داده بشود که نه آن نگاه را دارد و نه آن نیت خیر را و مساله ما بدتر هم شود

ما هرکاری بکنیم بعضی ها به نفع خودشان برداشت می کنند و کار خودشان را می کنند اما ما وقتی هدف داریم باید کار خودمان را انجام بدهیم و برویم جلو. با همین نیت است که مخاطب عام و خاص با هم پای فیلم من می نشینند.

*تسنیم: و فکر می کنم آخرین موضوعی که باید در موردش گفتگو کنیم هم مساله ناآشنایی برای همه مان نباشد. اینکه شما فیلم نه می سازید واضح است و همین نه سازی معمولا ختم می شود به اینکه شما متهم به نه گرایی سازی شوید. نمی گویم فمینیسم، چون واقعا از آن دورید. اما این نگاه صرف نه در فیلم های شما زیادی پررنگ نشده است؟

البته من می توانستم راجع به مردان هم بسازم چون من آدم متعادلی هستم و فکر می کنم که زن و مرد در کنار یکدیگر معنا پیدا می کنند.
در همین فیلم یکی از مهم ترین شخصیت های ما همان شخص بازپرس است که یک مرد است. او دارد از چیزی دفاع می کند که حقوق مردم و حقوق انسانهاست، نه حقوق ن. در حالیکه وظیفه ای ندارد که برود به خانه ی کسی که مجرم است. یک مرد خوب دیگر هم در داستان ما هست. پسری در این فیلم هست که نامزد شخصیت اصلی فیلم است و ابتدا دختر را کنار می گذارد اما بعد که می فهمد حقانیت با دختر است پایش می ایستد و کنار او قرار می گیرد، خب این تحول پیدا کرده. این تحول چیست؟ ربطی به زن و مرد ندارد.
من به همه جای قضیه فکر کردم، می خواستم این حرف زده بشود به طوری که برایمان مشکلی نسازد. چون بالاخره این که آدم برای اولین بار بخواهد چیزی را بگوید خیلی باید مزه مزه کند که چگونه بگوید، حتی همان آزار را که من می خواستم بگویم کلی تلاش کرده ام برای اینکه آن لحظه را تصویری کنم.

برای من همه انسانها یکی هستند چه زن و چه مرد، و آن جایگاهی برایم اهمیت دارد که اندیشه اش درست است.

خداوند بین انسانها فرق نگذاشته و نگفته که این اندیشه مردانه است و این اندیشه نه، خداوند همه را یکسان خلق کرده، در هر کسی یک خصلتی گذشته که شاید در دیگری نباشد اما درکنار هم تعریف کرده است.

*تسنیم: فیلم البته دست روی موضوع خاصی گذاشته بود و طبیعی بود که ساخت و پخش آن هم با حاشیه های خاصی روبرو شود؟ ماجرای شما با آقای عباسی هم که در آن زمان رسانه ای شد.

خیلی سعی کردم فیلم آسیب زیادی نبیند و خوشبختانه کسانی که پشت این قضیه پروانه نمایش قرار گرفتند از جمله آقای دکتر عباسی نگاه خیلی خوبی داشتند. و من هم نگاهشان را قبول داشتم. آقای عباسی خیلی نگاه اجتماعی خوب و ظریفی دارند و من دقیقا همه مسائل را برایشان گفتم و با اصلاحاتی بسیار اندکی که انجام شد فیلم به راحتی قابل نمایش شد. تسنیم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روانشناسی دین اینجا همه چی هست حجاب و عفاف چهارسوق مطالب اینترنتی فانـــــلود دنیای فیلم بازار آذربایجان کالا جیبی دلشاد